- غایب
- ناپیدا
معنی غایب - جستجوی لغت در جدول جو
- غایب
- از غیب و غیبت و غیاب، ناپیدا، نهان، ناپدید
- غایب ((یِ))
- کسی که حضور نداشته باشد، پنهان، سوم شخص
- غایب
- مقابل حاضر، کسی که حاضر نیست و در جای دیگر است، ناپیدا، ناپدید، دور از نظر،
در دستور زبان علوم ادبی شخص سوم
غایب شدن: ناپدید شدن، ناپیدا گشتن، پنهان شدن
غایب کردن: گم کردن
- غایب
- Absent
- غایب
- ausente
- غایب
- отсутствующий
- غایب
- abwesend
- غایب
- nieobecny
- غایب
- відсутній
- غایب
- ausente
- غایب
- absent
- غایب
- assente
- غایب
- afwezig
- غایب
- अनुपस्थित
- غایب
- غائبٌ
- غایب
- hayupo
- غایب
- অনুপস্থিত
- غایب
- غیر حاضر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
غیبت ناپدیدی. یا غایبی مرصع. سازیست از ذوات الاوتار
جمع رغیبه. چیزهای مرغوب وپسندیده، عطاها دهشها، شب جمعه اول هر ماه رجب
غایب بودن
آنکه در غیاب او سخن گفته شود
از مغایبه اوین (غایب سوم شخص) کسی یا چیزی که در غیبتش از او سخن گفته شود، سوم شخص غایب یا ضمیر مغایب. ضمیری که بشخص یا شی غایب ارجاع شود. یا فعل مغایب. که از شخص و شی و یا اشخاص و اشیا غایب سر زده و آن شامل سوم مفرد و سوم شخص جمع است
جمع رغیبه، چیزهای مرغوب و پسندیده، عطاها، دهش ها، شب جمعه اول ماه رجب، لیله رغایب
رغیبه ها، امرهای خوب و پسندیده، چیزهای پسندیده و مرغوب، عطاها و بخشش های بسیار، جمع واژۀ رغیبه
نبود