جدول جو
جدول جو

معنی غالریوس - جستجوی لغت در جدول جو

غالریوس
امپراطور رومی متولد در ساردیک داماد دیوکلسین که از سال 306 تا 311 میلادی سلطنت کرده است، و رجوع به گالریوس شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غالیون
تصویر غالیون
شیرپنیر، گیاهی خودرو با ساقۀ راست، برگ های نوک تیز و گل های کوچک زرد، علف شیر، علف پنیر
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
السه. بنابر تاریخ اساطیری یونان قدیم حکمران تیرینت در قرن چهاردهم قبل از میلاد بود. پسرش برسئوس و پدرش آمفیتریون نام داشت. هرکول یا هراکلس قهرمان معروف نوادۀ او بود. (از قاموس الاعلام ترکی ج 1 ص 334)
لغت نامه دهخدا
حملج، منتنه، بلهیم، پلیهیم، غالوسیس، عالوسیس، غالسیفس، غالس، غالسیس، غالونیس، قس الکلاب، غالیوبسیس، حکیم مؤمن آرد: در لغت یونانی بمعنی منتن الرایحه است و در قانون در حرف عین ذکر یافته و غالوسیس به واو نیز آمده و در طبرستان بلهیم نامند، و در بستانها و خرابه ها بسیار میروید و بقدر نبات انجره و برگش با ملاست و بدبوئی و گلش سفید و چتری مانند گل شبت و ثمرش بقدر عنب الثعلب و بعد از رسیدن سیاه و پرآب میشود و در دارالمرز سرکه را به آن رنگین سازند، و بیخ او سفید و با تجویف در سیم گرم و خشک و محلل خنازیر و اورام صلبه و سرطان و قروح خبیثه و ورم مزمن انثیان خصوصاً چون برگ و شاخ او را با سرکه روزی دو بار ضماد کنند، و خوردن ساق او بجای سبزی جهت سرفۀ کهنه و بهق و ضیق النفس و ربوو درد سینه بیعدیل و چیز دیگر را قائم مقام او ندانسته اند و مفتح سدد و مفتت حصاه و مدر بول و حیض و محلل ریاح و جهت جرب و حکه و بالخاصیه جهت علل صفراوی مفید و شربتش تا پنج درهم و آب او با روغن زیتون جهت پاک کردن چرک معادن مؤثر است و نقیع بیخ او بقدر ده درهم مسهل قوی بلغم و سودای رقیق و سریعالعمل است، (تحفۀ حکیم مؤمن)، و در مفردات ابن البیطار ذیل غالسیفس آرد: عامۀ مردم اندلس آن را حملج و مصریان آن را منتنه نامند، گیاهی خودرو شبیه بقریص لیکن برگ آن املس باشد و گزنده نیست و چون آن را در دست بمالند بوئی ناخوش آرد، و آن را گلهای باریک باشد که به فرفیری زند و ضماد آن محلل جساء و اورام سرطانی و خنازیر و اورام بن گوش - انتهی، و در مخزن الادویه ذیل غاغالس آمده است، و رجوع به غاغالس و غالیوبسیس شود
لغت نامه دهخدا
نام دوتن: 1 - شخصی مقدونی (مکدونیۀ) که پولس را در قرنتس ضیافت نمود در وقتی که رسالۀ خود را به رومانیان می نوشت (رسالۀ رومیان 16: 23) لهذا پولس وی را تعمید داده (اول قرنتیان (1: 14) وی با پولس بافسس شد و فتنه گران بر وی دست انداختند (کتاب اعمال رسولان 19: 29) و با وجودی که اسم او همواره با ارسترخس ذکر میشود بازگمان میرود که او غایوس دربه ای باشد، (کتاب اعمال رسولان 20: 4) و بعضی را گمان چنان است که غایوس دربه ای مرد دیگری بوده است و نسبتی به این غایوس ندارد،
2 - شخصی که یوحنا نامۀ سیم خود را به وی نگاشت که این همان شخصی است که با پولس در سفر آخرش به فلسطین رفاقت نمود، (کتاب اعمال رسولان 20: 4) و آن کسی که با وی در وقت شورش در افسس مرافقه نمود شخص دیگری است که در مکدونیه (مقدونیه) تولدیافته، و نیز برآنند که مهماندارش (رسالۀ رومیان 16:23) یعنی همان که وی را تعمید داد (اول قرنتیان 1:14) شخص دیگری غیر از این دو نفر بوده است، (کتاب قاموس مقدس ص 632)
لغت نامه دهخدا
سردار و سیاستمدار روم، (157-86 قبل از میلاد) وی فرزند خانواده ای ساده و بی جاه و جلال بود، او با ’متلوس’، یکی از سران اعیان روم درآویخت و خود را قهرمان مردم جلوه گر ساخت و مردم او را به کنسولی و جانشینی ’متلوس’ و سرداری سپاه آفریقا در جنگ با ’جوگورتا’ برگزیدند، او در سال 105 قبل از میلاد بر پادشاه ’نومیدها’ (جوگورتا) پیروز گردید، و سپس با درهم شکستن توتونها در سال 102 قبل از میلاد و ’سیمبرها’ بر وجهۀ ملی خود افزود ولی دستۀ اعیان به ریاست ’سولا’ که در شرق فاتح شده و موجب دور ساختن ماریوس از روم گردیده بود امتیازاتی بدست آوردند، چون ’سولا’ مجدداً از روم بسوی شرق رفت ماریوس به روم بازگشت و مخالفان خود را بکشت و مجدداً به مقام کنسولی رسید ولی هنوز مجلس نمایندگان را با خود موافق نساخته بود که درگذشت، (از لاروس)، و رجوع به تاریخ روم تألیف آلبرماله ترجمه زیرک زاده صص 50-1601 و اعلام تمدن قدیم فوستل دوکلانژ ترجمه نصراﷲ فلسفی شود
لغت نامه دهخدا
رجوع به غالیس شود
لغت نامه دهخدا
پرو قنصول اخائیه که برادرش سنکای فیلسوف وی را توصیف میکند (و میگوید) وی شخصی حلیم و ساده دل بود، و قوم یهود پولس را در حضور همین غالیون آورده ادعا کردند که کفر میگوید، بنابراین غالیون از این ادعا صرف نظر نمود و اعتنائی نکرد زیرا این مطلب از جملۀ مطالبی نبود که در محکمۀ رومانیان بدان توجه و اعتنائی توان کرد، (کتاب اعمال رسولان 18: 12-16) و خود غالیون و برادرش سنکا از جملۀ اشخاصی بودند که نرون ظلم پیشه امر به قتل ایشان کرد، (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
گیاهی است که شیر را در حال منجمد گرداند، یا آن بمهمله است ’عالیون’، (منتهی الارب)، عاقداللبن، نباتی است ایستاده، طبیعت آن گرم در درجۀ اول و در دوم خشک، (الفاظ الادویه)، غالیون یا قالبون علف شیر، (دزی ج 2 ص 199)، و صاحب مخزن الادویه آرد: غاربون ... لغت یونانی است بمعنی عاقداللبن جهت آنکه شیر را مانند انفحه منجمد میگرداند ... ماهیت آن: نباتی است ایستاده برگ آن طولانی و گل آن زرد و باریک و ریزه و انبوه و خوشبو به اندک حدت و منبت آن کنار آبهای ایستاده، طبیعت آن گرم در اول و خشک در دوم، و خواص آن حابس نزف الدم و ضماد آن جهت سوختگی آتش و قطع خون جراحات و با قیروطی و روغن جهت رفع اعیا و بیخ آن در آخر اول گرم و در دوم تر، افعال آن بغایت محرک باه است - انتهی، و صاحب تحفه آرد: در قانون در حرف عین مذکور است و به لغت یونانی بمعنی عاقداللبن است چه آن نبات حکم پنیر مایه دارد در بستن شیر، برگش دراز و گلش زرد و ریزه و انبوه و خوشبو نزدیک آبهای ایستاده میروید در اول گرم و در دوم خشک و حابس نزف الدم و ضماد گل او جهت سوختگی آتش و قطع خون جراحات و باروغن گل جهت اعیا نافع است و بیخ او در آخر اول گرم و در نیمۀ دوم تر و بغایت محرک باه است - انتهی
لغت نامه دهخدا
بمعنی کالجوش است، (برهان) (آنندراج) (از شعوری ج 2 ورق 242)، و آن نان ریزه ریزه کرده باشد که با کشک و روغن و مغز گردکان و ادویه گرم جوشانیده خورند و آن را در خراسان اشکنه قروتی گویند، (برهان)، اشکنۀ کشک دار، رجوع به کالجوش شود
لغت نامه دهخدا
به یونانی، ملبوس، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
الاسکندرانی، یکی از فلاسفه ای است که در ایام فترت بین ابقراط و جالینوس میزیسته، (عیون الانباء ج 1 ص 36)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
شاعر یونان قدیم در قرن هفتم قبل از میلاد در میتیلن بدنیا آمد. معاصر شاعرۀ معروف سافو بود. بسبب هجویات و هزلیات که سرود مورد غضب حکمران میتیلین قرار گرفت و تبعید شد و بعد تا مصر رفت و سرانجام بخشیده شد و به میهن خود برگشت و در همانجا درگذشت. از اشعارش جز چند فقره شعر چیزی در دست نیست. وزن شعری نیز ایجاد کرد که به وی منسوب است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 1 ص 335)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
یکی از امپراطوران روم درداچیا یعنی رومانیا تولد یافته و در ابتدای حال، مرد چوپانی بود بعداً به سربازی پرداخت. در سایۀ ابراز جسارت و شجاعت به درجۀ فرماندهی لشکر نایل گشت، وامپراتور دیوکلسین وی را به پسرخواندگی و دامادی خویش پذیرفت. (292 میلادی) وی را پس از کنستانس کلر به جانشینی منصوب کرده اند و بسنۀ 296 میلادی به لشکرکشی بر علیه نرسی شاه ایران مأمورگردید ولی ابتدا مغلوب و در وهلۀ ثانی غالب شد و شاه را به مصالحه مجبور ساخت و بسال 305 میلادی به همدستی کنستاس به تهدید دیوکلسین و ماکسیمیان پرداخت و دولت را به چنگ انداخت و متعاقباً رفیقش کنستاس به جهان دیگر شتافت، کریوس قسطنطین پسر این یکی را به ظاهر شریک قرار داد و این شریک از یک نام خشک و خالی قیصری بیش نبود پس وی به نام اوگوست امپراطوری خود را اعلان نمود، در خلال این احوال ماکسانس نامی در ایتالیا اعلان سلطنت کرد، گالریوس به طرف او لشکرکشی نمود ولی کاری پیش نبرد و مغلوب گشت به قصبۀ ساردیکا از داچیا پناه برد و بسال 311 میلادی از یک زخم درگذشت وی بغض و عداوت شدیدی نسبت به نصارا داشت، سابقاً دیوکلسین را به تعقیب آنان تحریض مینمود و در زمان خویش هم به پیروان این کیش فشار وارد میساخت. (قاموس الاعلام)
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ)
ناحیه ایست در قستل جدید نزدیک فلاتراوه از اندلس. فرانسویان و اسپانیاییان آن را آلارغوس یا اراکه نامیده اند. (از لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 1 ص 242). و رجوع به همین کتاب شود
لغت نامه دهخدا
(اَ وَ)
بیونانی صحرا و بیابان را گویند. (آنندراج) (برهان). مأخوذ از یونانی. صحرا و بیابان. (ناظم الاطباء) ، در غش انداختن کسی را: اغش زیداً، اوقعه فی الغش. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
نام یکی ازاسبهای آشیل پهلوان معروف یونان بود، این اسب را پوزئیدون به ’پله’ هنگام عروسی او با ’تتیس’ هدیه کرده بود، پس از آنکه آشیل ازدنیا رفت، پوزئیدون این اسب و اسب دیگر آشیل یعنی گزانتوس را پس گرفت، (از فرهنگ اساطیر یونان ص 134)
نام یکی از سگهای اکتئون پسر آپولون بوده است، (از فرهنگ اساطیر یونان ص 134)
لغت نامه دهخدا
ولایت قندهار راگویند، (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)، فرهنگ شعوری این لغت را باسبوس ضبط کرده است، ولایت قندهار، (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج)، نام قدیم ولایت قندهار که از بلاد افغانستان است، (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
رجوع به غالیس و غاغالس شود
لغت نامه دهخدا
گالین، گالنوس یا جالینوس، صاحب انجمن آرا آرد: نام حکیمی که در حکمت طبیعی مشهور بوده:
ای تو افلاطون و جالینوس ما،
مولوی،
جالینوس معرب آن است و غالینوس بزبان یونانی بمعنی غذای اول است که شیر باشد و وجه تسمیۀ آن اینکه چنانکه اطفال بشیر تربیت می یابند مردم نیز از آن حکیم تربیت می یافتند - انتهی، و صاحب رشیدی و آنندراج نیز این مطالب را تکرار کرده اند، و رجوع به جالینوس شود
لغت نامه دهخدا
اسم یونانی جدوار و بمعنی مخلص الارواح است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
بیونانی حنظل را گویند. (فهرست مخزن الادویه) ، باغزال شدن ماده آهو. (ناظم الاطباء). باغزال شدن آهو. (منتهی الارب). باغزال شدن آهوماده. (آنندراج). دارای غزال شدن آهو: اغزلت الظبیه، صار لها غزال. (از اقرب الموارد). بابره شدن آهو. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(غالْ لو)
ابن ابی اصیبعه نام وی را در زمرۀ اطبائی آورده که در فترت میان افلاطون و اسقلیبیوس دوم میزیسته اند، و مدت این فترت هزار و چهارصد و بیست سال بوده است. رجوع به عیون الانباء ج 1 صص 23 و 33 شود. ابن الندیم بنقل از یحیی النحوی آرد: نام طبیبی از یونان قدیم
لغت نامه دهخدا
لاتینی تازی گشته شاهدانه دروغی گونه ای شاهدانه است که آن را شاهدانه کاذب نیز گویند و در طب عوام در تسکین سرفه و درد سینه به کار می رفته است و به علاوه آنرا دارای خاصیت مدر می دانستند راس الهر غالیوبسیس غاغالس منتن الرایحه. توضیح به نظر می آید که غالیس محرف کلمه غالیوبسیس باشد و کلمه اخیر معرب لاتینی آن است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فالرغوس
تصویر فالرغوس
لاتینی تازی گشته بلارج از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی گشته شاهدانه دروغی گونه ای شاهدانه است که آن را شاهدانه کاذب نیز گویند و در طب عوام در تسکین سرفه و درد سینه به کار می رفته است و به علاوه آنرا دارای خاصیت مدر می دانستند راس الهر غالیوبسیس غاغالس منتن الرایحه. توضیح به نظر می آید که غالیس محرف کلمه غالیوبسیس باشد و کلمه اخیر معرب لاتینی آن است
فرهنگ لغت هوشیار