جدول جو
جدول جو

معنی غالبیت - جستجوی لغت در جدول جو

غالبیت
کنش ساختگی چیرگی غالب بودن غلبه
تصویری از غالبیت
تصویر غالبیت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

جمع غالب، فرخادان چیرگان غلبه کننده چیره قاهر پیروز، بخش زیاد قسمت اعظم اغلب اوقات وی غالب همت ایشان، احتمال غالب ظن قوی: هر که امروز نبیند اثر قدرت او غالب آنست که فرداش نبیند دیدار. (سعدی)، جمع غالبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مالکیت
تصویر مالکیت
داشتاری، از آنش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قابلیت
تصویر قابلیت
توانایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جاذبیت
تصویر جاذبیت
ربایندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهلبیت
تصویر اهلبیت
کسان خانه و ساکنان آن
فرهنگ لغت هوشیار
صالبیه درفارسی سالبیه: لاتینی تازی گشته مریم گلی از گیاهان مریم گلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قابلیت
تصویر قابلیت
شایستگی، سزاواری، آمادگی برای قبول امری یا حالتی، استعداد
فرهنگ فارسی عمید
جمع طالب، خواستاران، دانشجویان، جمع طالبی به معنای وابستگان امام علی (ع)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غازبین
تصویر غازبین
آنکه یک غاز را در نظر گیرد و حساب کند، بسیار لئیم سخت خسیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غابیات
تصویر غابیات
تیره بسد های هزار چشم
فرهنگ لغت هوشیار
جمع غائب، غایبین در فارسی نبودگان اوناکان جمع غایب. در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) مقابل حاضرین
فرهنگ لغت هوشیار
جمع غایب. در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) مقابل حاضرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلابیه
تصویر غلابیه
چیره شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فالسیت
تصویر فالسیت
نیماسبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قابلیت
تصویر قابلیت
سزاواری، استعداد، لیاقت
فرهنگ لغت هوشیار
حقی است که انسان نسبت به شیئی دارد و میتواند هرگونه تصرفی در آن بکند بجز آنکه مورد استثنای قانون است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغالبت
تصویر مغالبت
غلبه یافتن، چیره شدن بر یکدیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاذبیت
تصویر جاذبیت
((ذِ یَّ))
کشندگی، دلربایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غالباً
تصویر غالباً
((لِ بَ نْ))
اغلب، بیشتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غازبین
تصویر غازبین
کنایه از بسیار لئیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قابلیت
تصویر قابلیت
((بِ یَّ))
شایستگی، استعداد، استعداد قبول، منفعل شدن، انفعال، مقابل فاعلیت، امکان، هنر، معرفت، کفایت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاربیت
تصویر کاربیت
ترکیب دوتایی کربن و یک فلز، کربوز، جسم جامدی به رنگ سیاه مایل به خاکستری که برای تولید گاز استیلن در جوشکاری به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مالکیت
تصویر مالکیت
((لِ یَّ))
مالک بودن، مالکی. ضح حقی است که انسان نسبت به شیئی دارد و می تواند هرگونه تصرفی در آن بکند به جز آن چه که مورد استثنای قانون باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مالکیت
تصویر مالکیت
مالک بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قابلیت
تصویر قابلیت
Capability
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مالکیت
تصویر مالکیت
Ownership, Possession, Proprietorship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
własność, posiadanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
способность
دیکشنری فارسی به روسی
собственность , владение , право собственности
دیکشنری فارسی به روسی