جدول جو
جدول جو

معنی غافصه - جستجوی لغت در جدول جو

غافصه
(فِ صَ)
سختیهای زمانه. (منتهی الارب). الاّزمه من اوازم الدهر. ج، غوافص. (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
غافصه
سختی سختی زمانه
تصویری از غافصه
تصویر غافصه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مغافصه
تصویر مغافصه
ناگاه بر کسی درآمدن، بی خبر حمله بردن
فرهنگ فارسی عمید
(طَرْ یَ مَ)
ناگاه گرفتن. (تاج المصادر بیهقی). به ناگاه گرفتن و بر غفلت کسی را آمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(ءِصَ)
تأنیث غائص. ج. غائصات. غوائص. (اقرب الموارد) ، زن که به حرص جماع شوی را از حیض خود آگاه نکند تا او پرهیز کند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
جمع واژۀ غائص. درآب فروروندگان. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
یکی غاف. (از اقرب الموارد). رجوع به غاف شود
لغت نامه دهخدا
(نُ رِ گُ تَ)
ناگهان. ناگهانی. غفلهً. بغتهً. فجاءهً. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : پای از حریم حرمت بیرون نهند و مغافصهً آنچه کنکاج کرده اند به اتمام رسانیده... (جهانگشای جوینی). لشکر با مقامگاهها شده مانند برق از میغ قاصد او شد و مغافصهً او را فروگرفت. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 48). اگتای قاآن مواطات کرده با چند شاهزاده همداستان شدند که مغافصهً غدری نمایند. (تاریخ وصاف چ لیدن ص 22). و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
مغافصه و مغافصت در فارسی: فرنا سگیری (غافلگیری) به ناگاه گرفتن فرنا سگیرانه ناگهانی بنا گاه گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غافله
تصویر غافله
مونث غافل سوتک فرناس مونث غافل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غائصه
تصویر غائصه
مونث غائص: بیدشتان نما
فرهنگ لغت هوشیار