ابوجعفر احمد بن محمد بن السید. یکی از مشاهیر ادبا و حکمای اندلس. وی در ادویۀ مفرده یعنی در علم نباتات طبی وحید عصر خویش بود و کتابی معتبرمسمی به ’کتاب الادویه المفرده’ در این فن تألیف کرده است. در این کتاب همه ادویۀ مذکوره در مصنفات دیسقوردیس و جالینوس را بعلاوۀ آنچه اطبای متأخرین اسلام آورده اند، بترتیب ذکر میکند. این کتاب کامل در نوع خود مدتها مرجع اطبا بوده است. (قاموس الاعلام ترکی). و ابن البیطار در مفردات خویش مکرر از او نقل کرده است. و رجوع به احمد بن محمد بن احمد بن السید شود
ابوجعفر احمد بن محمد بن السید. یکی از مشاهیر ادبا و حکمای اندلس. وی در ادویۀ مفرده یعنی در علم نباتات طبی وحید عصر خویش بود و کتابی معتبرمسمی به ’کتاب الادویه المفرده’ در این فن تألیف کرده است. در این کتاب همه ادویۀ مذکوره در مصنفات دیسقوردیس و جالینوس را بعلاوۀ آنچه اطبای متأخرین اسلام آورده اند، بترتیب ذکر میکند. این کتاب کامل در نوع خود مدتها مرجع اطبا بوده است. (قاموس الاعلام ترکی). و ابن البیطار در مفردات خویش مکرر از او نقل کرده است. و رجوع به احمد بن محمد بن احمد بن السید شود
حسن بن بشر بن اسماعیل بن غدق بن حبتربن غنفر، مکنی به ابومحمد. شیخ مصری است از عبدالغنی بن سعید. عنفری به عین مهمله نیز گفته اند. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 180)
حسن بن بشر بن اسماعیل بن غدق بن حبتربن غنفر، مکنی به ابومحمد. شیخ مصری است از عبدالغنی بن سعید. عنفری به عین مهمله نیز گفته اند. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 180)
عبدالله بن معاویۀ غاضری. صحابی است (منتهی الارب).. معنای صحابی فراتر از یک همراه عادی است، صحابه پیامبر کسانی بودند که نه تنها در کنار رسول خدا زندگی کردند، بلکه در سختی ها و جهادها همراه او بودند. شناخت صحابه به ما در درک سیره نبوی و تحولات دوران ابتدایی اسلام کمک شایانی می کند. صحابیان ناقلان اصلی سنت پیامبر و شاهدان زندهٔ تحولات صدر اسلام بودند.
عبدالله بن معاویۀ غاضری. صحابی است (منتهی الارب).. معنای صحابی فراتر از یک همراه عادی است، صحابه پیامبر کسانی بودند که نه تنها در کنار رسول خدا زندگی کردند، بلکه در سختی ها و جهادها همراه او بودند. شناخت صحابه به ما در درک سیره نبوی و تحولات دوران ابتدایی اسلام کمک شایانی می کند. صحابیان ناقلان اصلی سنت پیامبر و شاهدان زندهٔ تحولات صدر اسلام بودند.
نام یکی از دیوانگان. صاحب عقدالفریددر باب مجانین گوید: ابوحاتم از اصمعی و او از نافعروایت کرده که گفته است: غاضری یکی از بی خردترین مردم بود، نافع را گفتند از حمق و بی خردی او چه دیده ای ؟ ساکت ماند و جوابی نداد و چون پیاپی هم از او جواب خواستند گفت: غاضری یکبار به من گفت: دریا را که گود کرده است و خاکی که از آن بیرون آورده اند کجاست، وآیا امیر می تواند مانند این دریا را در سه روز گود کند؟ (عقدالفرید جزء چ محمد سعیدالعریان 7 ص 169)
نام یکی از دیوانگان. صاحب عقدالفریددر باب مجانین گوید: ابوحاتم از اصمعی و او از نافعروایت کرده که گفته است: غاضری یکی از بی خردترین مردم بود، نافع را گفتند از حمق و بی خردی او چه دیده ای ؟ ساکت ماند و جوابی نداد و چون پیاپی هم از او جواب خواستند گفت: غاضری یکبار به من گفت: دریا را که گود کرده است و خاکی که از آن بیرون آورده اند کجاست، وآیا امیر می تواند مانند این دریا را در سه روز گود کند؟ (عقدالفرید جزء چ محمد سعیدالعریان 7 ص 169)
غافل بودن. مانند غافلان گذراندن: بعد از این روی در بهی دارم دل ز هر غافلی تهی دارم. نظامی. نبردم بسر عمر درغافلی مگر در هنرمندی و عاقلی. نظامی. بدین غافلی می گذاریم روز که در ما زنند آتش رخت سوز. نظامی. پیشتر از مرتبۀ غافلی غافلیی بود، خوشا غافلی. نظامی
غافل بودن. مانند غافلان گذراندن: بعد از این روی در بهی دارم دل ز هر غافلی تهی دارم. نظامی. نبردم بسر عمر درغافلی مگر در هنرمندی و عاقلی. نظامی. بدین غافلی می گذاریم روز که در ما زنند آتش رخت سوز. نظامی. پیشتر از مرتبۀ غافلی غافلیی بود، خوشا غافلی. نظامی
منسوب به رأس قنطرۀ غاتفر که محله ای است در سمرقند. رجوع به غاتفر قسمت منقول از سمعانی شود: سرای و باغ تو آراسته به سرو بلند چه سرو کاشغری و چه سرو غاتفری. عنصری (از شعوری و فرهنگ خطی). پری ندارد رنگ شکفتۀگل سرخ پری ندارد بالای سرو غاتفری. ازرقی (از جهانگیری و شعوری و آنندراج). حسین غاتفری رخت برد سوی جحیم امید منقطع از رحمت خدای رحیم. سوزنی. خدش به شمس باختری بر فسوس کرد قدش به سرو غاتفری بر مفاخره. سوزنی. - ترب غاتفری، ترب یا تربچۀ سرخ: بی تو همه حریفان بی ترب و ترّه اند تو همچو ترب غاتفری زینت تره. سوزنی
منسوب به رأس قنطرۀ غاتفر که محله ای است در سمرقند. رجوع به غاتفر قسمت منقول از سمعانی شود: سرای و باغ تو آراسته به سرو بلند چه سرو کاشغری و چه سرو غاتفری. عنصری (از شعوری و فرهنگ خطی). پری ندارد رنگ شکفتۀگل سرخ پری ندارد بالای سرو غاتفری. ازرقی (از جهانگیری و شعوری و آنندراج). حسین غاتفری رخت برد سوی جحیم امید منقطع از رحمت خدای رحیم. سوزنی. خدش به شمس باختری بر فسوس کرد قدش به سرو غاتفری بر مفاخره. سوزنی. - ترب غاتفری، ترب یا تربچۀ سرخ: بی تو همه حریفان بی ترب و ترّه اند تو همچو ترب غاتفری زینت تره. سوزنی
در انساب سمعانی آرد: هذه النسبه لطائفه من الخوارج یقال لهم الغادریه لانهم غدروه بالجهالات فی احکام الفروع و هم اصحاب نجده بن عامر الحنفی و یقال النجدات. و رجوع به غادریه شود
در انساب سمعانی آرد: هذه النسبه لطائفه من الخوارج یقال لهم الغادریه لانهم غدروه بالجهالات فی احکام الفروع و هم اصحاب نجده بن عامر الحنفی و یقال النجدات. و رجوع به غادریه شود
ده کوچکی است از دهستان حومه بخش مشیز شهرستان سیرجان، و در 8هزارگزی جنوب مشیز سر راه مالرو قلعه سنگ مشیز واقع است. و 6 تن سکنه دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان حومه بخش مشیز شهرستان سیرجان، و در 8هزارگزی جنوب مشیز سر راه مالرو قلعه سنگ مشیز واقع است. و 6 تن سکنه دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
حکم بن عمرو بن مجدع. او صحابی است. از طرف معاویه عامل خراسان شد و در مرو اقامت کرد. پس از مدتی درباره امری موردعتاب قرار گرفت. معاویه عامل دیگری به خراسان فرستاد و ’حکم’ را حبس و مقید کرد تا در زندان درگذشت. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 266). رجوع به انساب سمعانی شود قاضی احمد بن محمد. او راست: تاریخ نگارستان مؤلف به سال 959 هجری قمری این کتاب از کتب مشهور و شامل حکایات تاریخی است و به سال 1275 هجری قمری در بمبئی به چاپ رسیده است. (از احوال و اشعار رودکی ج 3 ص 965). رجوع به احمد بن محمد شود
حکم بن عمرو بن مجدع. او صحابی است. از طرف معاویه عامل خراسان شد و در مرو اقامت کرد. پس از مدتی درباره امری موردعتاب قرار گرفت. معاویه عامل دیگری به خراسان فرستاد و ’حکم’ را حبس و مقید کرد تا در زندان درگذشت. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 266). رجوع به انساب سمعانی شود قاضی احمد بن محمد. او راست: تاریخ نگارستان مؤلف به سال 959 هجری قمری این کتاب از کتب مشهور و شامل حکایات تاریخی است و به سال 1275 هجری قمری در بمبئی به چاپ رسیده است. (از احوال و اشعار رودکی ج 3 ص 965). رجوع به احمد بن محمد شود
کافر شدن. کافر بودن: به نظم اندر آری دروغ و طمع را دروغ است سرمایه مر کافری را. ناصرخسرو. ز دانش یکی جامه کن جانت را که بی دانشی مایۀ کافری است. ناصرخسرو. عشق را با کافری خویشی بود کافری خود مغز درویشی بود. عطار. جوری که تو میکنی به اسلام در ملت کافری ندیدم. سعدی. کاهلی کافری بود. (جامعالتمثیل)
کافر شدن. کافر بودن: به نظم اندر آری دروغ و طمع را دروغ است سرمایه مر کافری را. ناصرخسرو. ز دانش یکی جامه کن جانت را که بی دانشی مایۀ کافری است. ناصرخسرو. عشق را با کافری خویشی بود کافری خود مغز درویشی بود. عطار. جوری که تو میکنی به اسلام در ملت کافری ندیدم. سعدی. کاهلی کافری بود. (جامعالتمثیل)
مغافری ابن یحیی. وی را ابن عبدالله و یا یحیی المغافری نیز گویند. او از محدثان بود و از ابوعبدالرحمن جبلی روایت کرد و ابن لهیمه وعبدالرحمان بن زیاد الافریقی از او روایت دارند. (از کتاب حسن المحاضره فی تاریخ مصر و القاهره ص 121). در قرون نخست اسلام، محدث بودن نشانه ای از علم، دیانت، و تعهد علمی بود. این افراد با طی کردن سفرهای طولانی برای شنیدن یک حدیث از راوی معتبر، نشان دادند که حفظ و انتقال سنت پیامبر برایشان امری حیاتی است. به همین دلیل است که کتب معتبر حدیثی با وسواس علمی فراوان تدوین شده اند و محدثان در این مسیر، سنگ بنای این علوم را بنا نهادند.
مغافری ابن یحیی. وی را ابن عبدالله و یا یحیی المغافری نیز گویند. او از محدثان بود و از ابوعبدالرحمن جبلی روایت کرد و ابن لهیمه وعبدالرحمان بن زیاد الافریقی از او روایت دارند. (از کتاب حسن المحاضره فی تاریخ مصر و القاهره ص 121). در قرون نخست اسلام، محدث بودن نشانه ای از علم، دیانت، و تعهد علمی بود. این افراد با طی کردن سفرهای طولانی برای شنیدن یک حدیث از راوی معتبر، نشان دادند که حفظ و انتقال سنت پیامبر برایشان امری حیاتی است. به همین دلیل است که کتب معتبر حدیثی با وسواس علمی فراوان تدوین شده اند و محدثان در این مسیر، سنگ بنای این علوم را بنا نهادند.