گیاه علفی خوشبو دارویی با برگ های ریز و گل های چتری زرد رنگ که دانه های ریز و معطر آن مصرف چاشنی غذا دارد بادیان، رازیان، وادیان، والان، رازنج، رازیانج، رازیام، بادتخم، برهلیا
گیاه علفی خوشبو دارویی با برگ های ریز و گل های چتری زرد رنگ که دانه های ریز و معطر آن مصرف چاشنی غذا دارد بادیان، رازیان، وادیان، والان، رازِنَج، رازیانَج، رازیام، بادتُخم، بَرهِلیا
جمع فارسی کلمه غازی است که بر مطلق جنگجویان و سپاهیان اطلاق میشود: اندر وی (قالیقله غازیانند بنوبت از هر جایی. (حدود العالم). غازیان ماوراءالنهر و مردم شهر به طاعت پیش آمدند و دولت عالی را بندگی نمودند. (تاریخ بیهقی). چون خوارزمشاه از جیحون بگذشت علی تکین بخارا را به غازیان سپرد. (تاریخ بیهقی). ساق چون تیر غازیان به قیاس گوش خنجر کشیده چون الماس. نظامی. ، بازیگران: کف در آن ساغر معلق زن چو طفل غازیان کز بلورلوریانش طوق و چنبر ساختند. خاقانی. ای پیر عاشقان که در این چنبری گرو چون طفل غازیانت ز چنبر گذشتنی است. خاقانی
جمع فارسی کلمه غازی است که بر مطلق جنگجویان و سپاهیان اطلاق میشود: اندر وی (قالیقله غازیانند بنوبت از هر جایی. (حدود العالم). غازیان ماوراءالنهر و مردم شهر به طاعت پیش آمدند و دولت عالی را بندگی نمودند. (تاریخ بیهقی). چون خوارزمشاه از جیحون بگذشت علی تکین بخارا را به غازیان سپرد. (تاریخ بیهقی). ساق چون تیر غازیان به قیاس گوش خنجر کشیده چون الماس. نظامی. ، بازیگران: کف در آن ساغر معلق زن چو طفل غازیان کز بلورلوریانش طوق و چنبر ساختند. خاقانی. ای پیر عاشقان که در این چنبری گرو چون طفل غازیانت ز چنبر گذشتنی است. خاقانی
رازیانج. فنوی. از تیره چتریان با گونه های پایا به ارتفاع 1 تا 1/5 متر و برگهای متناوب دارای بریدگی و معطر و طعمی مطبوع و کمی شیرین. رجوع به کارآموزی و داروسازی ص 202 شود: گوئی که حلال است پختۀ سکر با سنبل و با بیخ رازیانه. ناصرخسرو. و رجوع به رازیانج شود
رازیانج. فنوی. از تیره چتریان با گونه های پایا به ارتفاع 1 تا 1/5 متر و برگهای متناوب دارای بریدگی و معطر و طعمی مطبوع و کمی شیرین. رجوع به کارآموزی و داروسازی ص 202 شود: گوئی که حلال است پختۀ سکر با سنبل و با بیخ رازیانه. ناصرخسرو. و رجوع به رازیانج شود
شهری است متصل به بندر انزلی و در فاصله 3500 گزی شهر رشت و 136 هزارگزی بندر آستارا واقع و ضمیمۀ بندر انزلی است که بوسیلۀ دو پل بزرگ که از بناهای دوران پهلوی است از جزیره میان پشته به غازیان متصل است، فاصله بین غازیان و بندر انزلی یک کانال طبیعی است که مرداب را به دریای خزر متصل می کندو عرض آن کمتر از یک هزار گز است، در غازیان بناها وخیابانهای زیبا و بسیاری از مؤسسات دیگر وجود دارد، رجوع به انزلی شود، (ج 2 فرهنگ جغرافیائی ایران)
شهری است متصل به بندر انزلی و در فاصله 3500 گزی شهر رشت و 136 هزارگزی بندر آستارا واقع و ضمیمۀ بندر انزلی است که بوسیلۀ دو پل بزرگ که از بناهای دوران پهلوی است از جزیره میان پشته به غازیان متصل است، فاصله بین غازیان و بندر انزلی یک کانال طبیعی است که مرداب را به دریای خزر متصل می کندو عرض آن کمتر از یک هزار گز است، در غازیان بناها وخیابانهای زیبا و بسیاری از مؤسسات دیگر وجود دارد، رجوع به انزلی شود، (ج 2 فرهنگ جغرافیائی ایران)
تازانه. (برهان). آنچه بدان اسب را زنند بهندی، گورا. (غیاث اللغات). تابیدۀ کلفت چرمی یا ریسمانی با دستۀ چوبی یا غیر آن که برای راندن چهارپا و زدن مقصر بکار می رود. (فرهنگ نظام). شلاق و قمچی است. (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء). تازیانه و تازانه، بعضی اول مخفف ثانی گفته اند. (آنندراج). دکتر محمّد معین در حاشیۀ برهان ج 1 ص 459 آرد: زباکی، تزیانه بمعنی تازانه، رجوع به تازانه شود: بدان که تازیانه از سه ریسمان چرمی ساخته می شد تا به 13 ضربت سی ونه تازیانه را کامل نمایدو در شریعت سزاوار نبود که کسی را بیش از 40 تازیانه زنند. (قاموس کتاب مقدس). و اندر او (در گوزگانان) درختی بود که از وی تازیانه کنند. (حدود العالم). که این تازیانه بدرگاه بر بیاویز جایی که باشد گذر. فردوسی. بدو گفت گیو ای برادر مرو فراوان مرا تازیانه است نو. فردوسی. اگر رام و خوش پشت نباشد (ستور) به تازیانه بیم میکند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 98). مستخرج و عقابین و تازیانه و شکنجه ها آورده و جلاد آمده. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 368). بس است این که گفتمت کافزون نخواهد چو تازی بود اسب، یک تازیانه. ناصرخسرو (دیوان ص 381). زین به نبود مذهبی که گیری از بیم عتابیش و تازیانه. ناصرخسرو (دیوان ص 400). آسمان را دوال گاو زمین از پی شیب تازیانۀ اوست. خاقانی. از شیب تازیانۀ او عرش را هراس وز شیهۀ تکاور او چرخ را صدا. خاقانی. تا چند غم زمانه خوردن تازیدن و تازیانه خوردن. نظامی. و از دست آن دیگر تازیانه خورده بودم. (گلستان). تازیانه برزدی اسبم بگشت. مولوی. و رجوع به تازانه شود. - از سر تازیانه دادن، به اشارۀ تازیانه، بخشیدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). و این کنایه از حقارت و فرومایگی مابه الجودبود. (آنندراج) : گیتی به سر سنان گشادیم پس از سر تازیانه دادیم. انوری (از آنندراج)
تازانه. (برهان). آنچه بدان اسب را زنند بهندی، گورا. (غیاث اللغات). تابیدۀ کلفت چرمی یا ریسمانی با دستۀ چوبی یا غیر آن که برای راندن چهارپا و زدن مقصر بکار می رود. (فرهنگ نظام). شلاق و قمچی است. (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء). تازیانه و تازانه، بعضی اول مخفف ثانی گفته اند. (آنندراج). دکتر محمّد معین در حاشیۀ برهان ج 1 ص 459 آرد: زباکی، تزیانه بمعنی تازانه، رجوع به تازانه شود: بدان که تازیانه از سه ریسمان چرمی ساخته می شد تا به 13 ضربت سی ونه تازیانه را کامل نمایدو در شریعت سزاوار نبود که کسی را بیش از 40 تازیانه زنند. (قاموس کتاب مقدس). و اندر او (در گوزگانان) درختی بود که از وی تازیانه کنند. (حدود العالم). که این تازیانه بدرگاه بر بیاویز جایی که باشد گذر. فردوسی. بدو گفت گیو ای برادر مرو فراوان مرا تازیانه است نو. فردوسی. اگر رام و خوش پشت نباشد (ستور) به تازیانه بیم میکند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 98). مستخرج و عقابین و تازیانه و شکنجه ها آورده و جلاد آمده. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 368). بس است این که گفتمْت کافزون نخواهد چو تازی بود اسب، یک تازیانه. ناصرخسرو (دیوان ص 381). زین به نبود مذهبی که گیری از بیم عتابیش و تازیانه. ناصرخسرو (دیوان ص 400). آسمان را دوال گاو زمین از پی شیب تازیانۀ اوست. خاقانی. از شیب تازیانۀ او عرش را هراس وز شیهۀ تکاور او چرخ را صدا. خاقانی. تا چند غم زمانه خوردن تازیدن و تازیانه خوردن. نظامی. و از دست آن دیگر تازیانه خورده بودم. (گلستان). تازیانه برزدی اسبم بگشت. مولوی. و رجوع به تازانه شود. - از سر تازیانه دادن، به اشارۀ تازیانه، بخشیدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). و این کنایه از حقارت و فرومایگی مابه الجودبود. (آنندراج) : گیتی به سر سنان گشادیم پس از سر تازیانه دادیم. انوری (از آنندراج)
پارسی تازی گشته رازیانگ رازیام از گیاهان رازیانه گیاهی است از تیره چتریان که دو ساله است (بعض گونه هایش پایا میباشد) و در سراسر نواحی بحرالروم و حبشه و ایران میروید. ارتفاع آن بین 1 تا 5، 1 است. برگهای متناوب و دارای بریدگی بسیار و دمبرگش شامل غلافی است که ساقه را فرا میگیرد. برگش معطر و طمعش مطبوع و کمی شیرین است رازیانج شمار شمره سونف باریان بسباس. یا رازیانه آبی کاکله. یا رازیانه دریایی کاکله. یا رازیانه رومی انیسون. یا رازیانه کاذب شوید شبت
پارسی تازی گشته رازیانگ رازیام از گیاهان رازیانه گیاهی است از تیره چتریان که دو ساله است (بعض گونه هایش پایا میباشد) و در سراسر نواحی بحرالروم و حبشه و ایران میروید. ارتفاع آن بین 1 تا 5، 1 است. برگهای متناوب و دارای بریدگی بسیار و دمبرگش شامل غلافی است که ساقه را فرا میگیرد. برگش معطر و طمعش مطبوع و کمی شیرین است رازیانج شمار شمره سونف باریان بسباس. یا رازیانه آبی کاکله. یا رازیانه دریایی کاکله. یا رازیانه رومی انیسون. یا رازیانه کاذب شوید شبت
گیاهی است از تیره چتریان که دو ساله است (بعض گونه هایش پایا میباشد) و در سراسر نواحی بحرالروم و حبشه و ایران میروید. ارتفاع آن بین 1 تا 5، 1 است. برگهای متناوب و دارای بریدگی بسیار و دمبرگش شامل غلافی است که ساقه را فرا میگیرد. برگش معطر و طمعش مطبوع و کمی شیرین است رازیانج شمار شمره سونف باریان بسباس. یا رازیانه آبی کاکله. یا رازیانه دریایی کاکله. یا رازیانه رومی انیسون. یا رازیانه کاذب شوید شبت
گیاهی است از تیره چتریان که دو ساله است (بعض گونه هایش پایا میباشد) و در سراسر نواحی بحرالروم و حبشه و ایران میروید. ارتفاع آن بین 1 تا 5، 1 است. برگهای متناوب و دارای بریدگی بسیار و دمبرگش شامل غلافی است که ساقه را فرا میگیرد. برگش معطر و طمعش مطبوع و کمی شیرین است رازیانج شمار شمره سونف باریان بسباس. یا رازیانه آبی کاکله. یا رازیانه دریایی کاکله. یا رازیانه رومی انیسون. یا رازیانه کاذب شوید شبت
اگر کسی به خواب دید که در دست تازیانه نیکو داشت یا علاقه ابریشمین، دلیل که او را فرزندی آید. اگر بیند تازیانه از چوب است، دلیل است بر قوت حال وی. اگر بیند تازیانه از چرم یااز دوال است، دلیل که خیر منفعت بدو رسد. اگر بیند تازیانه در دست داشت و بشکست، دلیل که فرزندش بمیرد یا از کار خود معزول شود. اگر بیند بر اسب نشسته و تازیانه می زد، دلیل که به جای کسی کاری کند و بدان کار، بر وی منت نهد. اگر بیند بر پشت کسی تازیانه می زد و از آنجا خون برآمد، دلیل که آن کس مال حرام یابد یا زننده او را متهم کند به گناهی. اگر بر پشت خود زخم تازیانه زد، چنانکه پاره پاره شد، دلیل که اهل او متفرق شوند. اگر کسی را بی اندازه تازیانه زد، دلیل که وی را غم واندوه رسد. جابر مغربی اگر کسی بیند تازیانه به خرط کرده است، دلیل که کارش بر مراد و نظام است. اگر دید تازیانه او مخروط نکرده است، دلیل بر شرف و بزرگی است، به قدر آن تازیانه، و بعضی گویند، که تازیانه در خواب، دلیل بر مال اندک است بر قدر بیننده خواب. اگر دید دوال تازیانه او بگسست، دلیل که مال و بزرگی از وی جدا شود. حضرت دانیال اگر کسی دید که کسی را به تازیانه بزد، دلیل که به کاری مشغول شود که از آن کسب و کسب او فایده بدو نرسد. اگر بیند تازیانه از دست بینداخت، دلیل که آن کاری که در دست دارد بیندازد. اگر کسی دید کسی را به تازیانه بزد و خون ازتن وی روان شد، دلیل که سخنهای ناخوش شنود. محمد بن سیرین تازیانه در خواب بر پنج وجه است. اول: شعث. دوم: جدل کردن. سوم: روشن شدن کاری مشکل. چهارم: سفر و مفارقت. پنجم: بزرگی و مال. اگر کسی بیند در خانه خود بدست خود تازیانه کوتاه بود و پس از آن دراز شد، دلیل که زبان او بر خصم دراز شود. اگر بیند دراز بود و کوتاه شد، دلیل که دشمن بر وی غلبه کند. اگر بیند کسی او را به تازیانه بزد، دلیل که از آن کس مال حرام یابد. اگر دید به زخم تازیانه خون از او روان شد، دلیل که مال یابد. اگر بیند که نشان زخم تازیانه بر تن او بماند، دلیل که سخنهای ناخوش شنود. اگر دید او را با تازیانه بزدند و ندانست که چه کسی زد، دلیل که ناگاه مال آید.
اگر کسی به خواب دید که در دست تازیانه نیکو داشت یا علاقه ابریشمین، دلیل که او را فرزندی آید. اگر بیند تازیانه از چوب است، دلیل است بر قوت حال وی. اگر بیند تازیانه از چرم یااز دوال است، دلیل که خیر منفعت بدو رسد. اگر بیند تازیانه در دست داشت و بشکست، دلیل که فرزندش بمیرد یا از کار خود معزول شود. اگر بیند بر اسب نشسته و تازیانه می زد، دلیل که به جای کسی کاری کند و بدان کار، بر وی منت نهد. اگر بیند بر پشت کسی تازیانه می زد و از آنجا خون برآمد، دلیل که آن کس مال حرام یابد یا زننده او را متهم کند به گناهی. اگر بر پشت خود زخم تازیانه زد، چنانکه پاره پاره شد، دلیل که اهل او متفرق شوند. اگر کسی را بی اندازه تازیانه زد، دلیل که وی را غم واندوه رسد. جابر مغربی اگر کسی بیند تازیانه به خرط کرده است، دلیل که کارش بر مراد و نظام است. اگر دید تازیانه او مخروط نکرده است، دلیل بر شرف و بزرگی است، به قدر آن تازیانه، و بعضی گویند، که تازیانه در خواب، دلیل بر مال اندک است بر قدر بیننده خواب. اگر دید دوال تازیانه او بگسست، دلیل که مال و بزرگی از وی جدا شود. حضرت دانیال اگر کسی دید که کسی را به تازیانه بِزَد، دلیل که به کاری مشغول شود که از آن کسب و کسب او فایده بدو نرسد. اگر بیند تازیانه از دست بینداخت، دلیل که آن کاری که در دست دارد بیندازد. اگر کسی دید کسی را به تازیانه بزد و خون ازتن وی روان شد، دلیل که سخنهای ناخوش شنود. محمد بن سیرین تازیانه در خواب بر پنج وجه است. اول: شعث. دوم: جدل کردن. سوم: روشن شدن کاری مشکل. چهارم: سفر و مفارقت. پنجم: بزرگی و مال. اگر کسی بیند در خانه خود بدست خود تازیانه کوتاه بود و پس از آن دراز شد، دلیل که زبان او بر خصم دراز شود. اگر بیند دراز بود و کوتاه شد، دلیل که دشمن بر وی غلبه کند. اگر بیند کسی او را به تازیانه بزد، دلیل که از آن کس مال حرام یابد. اگر دید به زخم تازیانه خون از او روان شد، دلیل که مال یابد. اگر بیند که نشان زخم تازیانه بر تن او بماند، دلیل که سخنهای ناخوش شنود. اگر دید او را با تازیانه بزدند و ندانست که چه کسی زد، دلیل که ناگاه مال آید.