- غارب
- دوش شتر میان کوهان و گردن، فرو رونده، سستکار تنبل، بالا بالای هر چیز غروب کننده (ستاره) مقابل طالع، کوهان شتر و گردن شتر، جمع غوارب، یکی از اوتاد اربعه منجمان برجی که از مغرب طالع شود مقابل طالع
معنی غارب - جستجوی لغت در جدول جو
- غارب ((رِ))
- غروب کننده، کوهان شتر
- غارب
- مقابل طالع، غروب کننده، دور شونده، در علم زیست شناسی شانه، دوش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جای فرو شدن آفتاب، جمع مغرب
ناپیدا
اکارس
یکراه، یکرو
جنگجوی جنگی جنگنده رزم کننده، جمع حاربین
غریبتر، عجیبتر، دورتر
دزد، شتر دزد
آله (عقاب)، خوگر ، باز آینده، تبیره زن
آشامنده، نوشنده، سبیل
قایق، کرجی، کشتی کوچک
سبیل، آشامنده، نوشنده
گریزنده، گریزان، گریخته
پروردگارا، ای خدا، هنگام دعا، ناله به درگاه خدا یا تعجب گفته می شود، برای مثال یارب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان / وآن سهی سرو خرامان به چمن بازرسان (حافظ - ۷۷۲)
رونده، گذرنده، گذشته، باقی، باقی مانده، در علم نجوم ستاره ای که از تربیع گذشته و به تثلیث نرسیده باشد یا از تسدیس تجاوز کرده و به تربیع نرسیده باشد
زننده، آنکه چیزی را به چیز دیگر می زند، زشت و ناپسند
غارب ها، مقابل طالع ها، غروب کننده ها، دور شونده ها، در علم زیست شناسی شانه ها، دوش ها، جمع واژۀ غارب
ربودن اموال کسی به آشکار و با توسل به زور، تاراج کردن، چپاول کردن، دزدیدن، آنچه پس از شکست خوردن کسی برجای ماند، غنیمت
غلبه کننده، چیره شونده، چیره، پیروز، افزون، بسیار، فراوان، قسمت بیشتر چیزی
غالب آمدن: غلبه کردن، چیره شدن، پیروز شدن، غالب شدن
غالب اوقات: بیشتر اوقات
غالب شدن: غلبه کردن، چیره شدن، پیروز شدن
غالب آمدن: غلبه کردن، چیره شدن، پیروز شدن، غالب شدن
غالب اوقات: بیشتر اوقات
غالب شدن: غلبه کردن، چیره شدن، پیروز شدن
زننده
مونث عاربه تازی تازی ناب، جوی پرآب
غلبه کننده، پیروز، زبر دست، توانا
غصب کننده، ستاننده، به ستم گیرنده
آپورش اپر دهیک تاراج دانی که دل من که فکندست به تاراج آن دو خط مشکین که پدید آمدش از عاج (دقیقی) نوای بلبل و آوای دراج شکیب عاشقان را داده تاراج (نظامی) تارات
تاوان پرداز
غرق شده
دراز بینی، آغاز روز
درخت نشاننده درختکار غرس کننده
ماده شتر کم شیر، نادان
شرابی که به وقت صبح نوشند صبوح
چپاول، تاراج، چپو کردن، تاخت و تاراج
باقیمانده، گذشته