- عیون
- عین ها، ذات ها و نفس ها، ذات هر چیز، چشم ها، چشمه ها، چیزهای آماده و حاضر، بزرگ ها و مهتران قوم، مردان بزرگ و شریف، جمع واژۀ عین
عیون اعمال: شغل های بزرگ، کارهای بزرگ
معنی عیون - جستجوی لغت در جدول جو
- عیون
- جمع عین، چشم ها چشمه ها شور چشم جمع عین چشمها، جمع عین چشمه ها
- عیون ((عَ))
- شور چشم، بدچشم
- عیون ((عُ))
- جمع عین، چشم ها
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هویدا، آشکار
جمع بین، میانه ها، کران ها
جمع دین، وام ها وام های زماندار جمع دین وامها قرضها
اتم الکترولیت که حامل بار الکتریکی است
ناله و زاری فغان
شتر تندرو، شتر بزرگ، شتر، پستانداری نشخوار کننده و حلال گوشت با گردن دراز و پای بلند و یک یا دو کوهان بر پشت، خالۀ گردن دراز، جمل، ابل، ناقه، بعیر، اشتربرای مثال تو را کوه پیکر هیون می برد / پیاده چه دانی که خون می خورد (سعدی۱ - ۱۷۵)
اسب
اسب
عیب ها، نقیصه ها، نقصها، بدی ها، جمع واژۀ عیب
به چشم دیدن، دیدن به چشم، یقین در دیدار، ظاهر، آشکار
گریه و ناله و زاری در هنگام مصیبت، نوحه، فغان و فریاد
علی، بلندی ها، بلندترین درجۀ جنت، بالاترین درجات بهشت، ملکوت اعلی
دین ها، وام ها، قرض ها، فام ها، پام ها، جمع واژۀ دین
گربه نر
کود دادن نیرو دادن با سرگین، زخم زدن به درخت، برکندن سنگ را
فربه
بلندیها، ملکوت اعلی
آشکارا گردانیدن، آشکار گریدن
نیاز مندی
ستاره ای سرخ رنگ و روشن در طرف راست کهکشان
شیر
جمع عیب، آهوکان آک ها جمع عیب، جمع عیوبات
غوک نر
رویاروی چیزی را دیدن، بچشم دیدن
جمع قین، بندگان آهنگران
جمع کین، هلش ها فروتنی ها
شتر، شترجمازه، شتر بزرگ، هرجانوربزرگ، اسب. توضیح هیون اصلا یونانی است
((عَ یُّ))
فرهنگ فارسی معین
نام ستاره ای نورانی در صورت فلکی ارابه ران در امتداد کهکشان راه شیری، نماد فاصله و دوری