جدول جو
جدول جو

معنی عینین - جستجوی لغت در جدول جو

عینین
(عُ)
همان عینان است که برخی، در تمام حالات آن را با یاء تثنیه خوانده اند. و گویند جایگاهی است در بحرین. (از معجم البلدان). و رجوع به عینان شود.
- یوم عینین، از ایام عرب است در بحرین، بین بنی منقربن عبیداﷲ و بنی عبدالقیس. رجوع به معجم البلدان و مجمع الامثال میدانی شود
لغت نامه دهخدا
عینین
(عَ نَ نِ)
تثنیۀ عین در حال نصب و جر. عینان. دو چشم. رجوع به عین شود:
دو مارافسای عینینش دو مارستند زلفینش
که هم مار است مارافسای و هم زهر است تریاقش.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
عینین
دو چشم
تصویری از عینین
تصویر عینین
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عرنین
تصویر عرنین
بینی، استخوان درشت بینی، مهتر و شریف قوم
فرهنگ فارسی عمید
(عَ نی یَ)
گیاهی است که آن را باریکلومانن نامند. رجوع به باریکلومانن شود. در مخزن الادویه آمده است که عینیه به لغت اندلس، رعی الحمام است. رجوع به رعی الحمام شود
لغت نامه دهخدا
(عَ نَ نی)
منسوب به عینین، که دهی است به بحرین، و خلید عینینی از آن ده است. (از منتهی الارب). و رجوع به عینین شود
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ سینینیه، درختی است، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، رجوع به سینینیه شود
لغت نامه دهخدا
(بینیِنْ)
لارنس. (1869- 1943 میلادی) شاعر بریتانیائی. خازن نقاشیها در موزۀ بریتانیائی و متخصص در هنر شرقی. چندین کتاب در باب هنر نوشته که نقاشی در شرق دور (1908 میلادی) و نقاشان دربار مغولان کبیر (1921 میلادی) از آن جمله است. کتاب اشعار نظامی (1928 میلادی) در وصف یک نسخۀ خطی خمسۀ نظامی و مزین به مینیاتورهای رنگی از زیباترین آثار اوست. دیوانش چند مجلد است. قطعه ای برای کشتگان از معروفترین اشعار انگلیسی زمان جنگ جهانی اول اوست. (دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
میان ابرو، استخوان بینی، مهتران، آغاز هر چیز، آغاز باران بلندی و اول هر چیز. یا عرنین بینی. اول بینی که محل اجتماع دو ابروست، استخوان درشت بینی، بهترین هر چیز جمع عرانین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عینون
تصویر عینون
غوک نر
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از مهمترین آلکالوئید های موجود در پوست درخت گنه گنه است و آن بحالت ملح سولفات استخراج میشود. ملح مزبور منشا تهیه دیگر ترکیبات کینین است. کینین را بعنوان تب بر و جهت جلوگیری از بروز تبهای نوبه یی خصوصا مالاریا بکار میبرند و در بعض تبها که با کینین معالجه نشوند هنوز هم پوست درخت گنه گنه را ترجیح دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرنین
تصویر عرنین
((عِ))
بینی، استخوان پشت بینی، اول هر چیزی، سردار، بزرگ قوم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عینیت
تصویر عینیت
الموضوعيّة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از عینیت
تصویر عینیت
Objectiveness, Objectivity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عینیت
تصویر عینیت
objectivité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عینیت
تصویر عینیت
客観性
دیکشنری فارسی به ژاپنی
دقّت عمل، عینیّت
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از عینیت
تصویر عینیت
معروضیت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از عینیت
تصویر عینیت
বস্তুনিষ্ঠতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از عینیت
تصویر عینیت
ความเป็นวัตถุวิสัย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از عینیت
تصویر عینیت
uhalisia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از عینیت
تصویر عینیت
nesnellik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از عینیت
تصویر عینیت
객관성
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از عینیت
تصویر عینیت
客观性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از عینیت
تصویر عینیت
אובייקטיביות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از عینیت
تصویر عینیت
objektivitas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از عینیت
تصویر عینیت
वस्तुनिष्ठता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از عینیت
تصویر عینیت
objectiviteit
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از عینیت
تصویر عینیت
objetividad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عینیت
تصویر عینیت
objetividade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عینیت
تصویر عینیت
obiektywność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عینیت
تصویر عینیت
об'єктивність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عینیت
تصویر عینیت
Objektivität
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عینیت
تصویر عینیت
объективность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عینیت
تصویر عینیت
obiettività
دیکشنری فارسی به ایتالیایی