جدول جو
جدول جو

معنی عرنین

عرنین
بینی، استخوان درشت بینی، مهتر و شریف قوم
تصویری از عرنین
تصویر عرنین
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با عرنین

عرنین

عرنین
میان ابرو، استخوان بینی، مهتران، آغاز هر چیز، آغاز باران بلندی و اول هر چیز. یا عرنین بینی. اول بینی که محل اجتماع دو ابروست، استخوان درشت بینی، بهترین هر چیز جمع عرانین
فرهنگ لغت هوشیار

عرنین

عرنین
بینی، استخوان پشت بینی، اول هر چیزی، سردار، بزرگ قوم
عرنین
فرهنگ فارسی معین

عرنین

عرنین
بینی، یا استخوان درشت آن، یا بن بینی نزدیک ابرو. (منتهی الارب). بن بینی. (مهذب الاسماء). تمام بینی و یا استخوان سخت آن، و یا زیر محل اتصال دو ابرو، یعنی ابتدای بینی که ’شمم’ در آن قرار دارد. (از اقرب الموارد).
گر ناصبی مثل مگسی گردد
بگذشت نارد از در عرنینم.
ناصرخسرو.
، اول و بهترین هر چیزی. (منتهی الارب). اول هر چیزی. (از اقرب الموارد) ، سردار و شریف قوم. (منتهی الارب). سید شریف. (اقرب الموارد). ج، عَرانین. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

عرانین

عرانین
عرنین ها، بینی ها، مهترها و شریفهای قوم، جمعِ واژۀ عرنین
عرانین
فرهنگ فارسی عمید

ترنین

ترنین
به بانگ آوردن. (تاج المصادر بیهقی). به جِرسِت آوردن کمان و جز آن. (زوزنی). به بانگ آوردن چیزی را. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا