جدول جو
جدول جو

معنی عیلانی - جستجوی لغت در جدول جو

عیلانی
(عَ)
منسوب است به قیس عیلان بن مضر، ویا قیس بن عیلان بن مضر، و عیلان نام اسب او بود، و گویند آن نام مردی بود که وی را پرورانده است. (از اللباب فی تهذیب الانساب). و رجوع به عیلان (ابوقیس) شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عقلانی
تصویر عقلانی
مربوط به عقل، عاقلانه، خردمندانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عضلانی
تصویر عضلانی
مربوط به عضله، ویژگی کسی که دارای عضلات برجسته است
فرهنگ فارسی عمید
منسوب به چیلان، منسوب است به چیلان که چوب سفتی است از درخت عناب که اشتغال به پیشۀ مربوط به این چوب را افاده میکند، (الانساب سمعانی)، رجوع به چیلان شود، چیلانگر، رجوع به چیلانگر شود
لغت نامه دهخدا
(غَ)
محمد بن ابراهیم بن غیلان بن عبدالله بن غیلان بزار غیلانی، مکنی به ابوطالب. از ابوبکر شافعی و ابواسحاق مزکی حدیث شنید و ابوبکر خطیب و گروهی که آخرین آنان ابوالقاسم هبهالدین محمد بن حصین کاتب بود از او روایت دارند وی راستگو و نیکوکار بود. در محرم سال 347هجری قمری به دنیا آمد و در شوال سال 404 هجری قمری در بغداد وفات یافت. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2)
هارون بن عمران بن راشدبن شهاب بن عمرو الایادی غیلانی. از بنی غیلان بود. پیش رسول خدا آمد و او را حنیف نیز میگفتند. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2)
سلیمان بن عبیدالله غیلانی، مکنی به ابوایوب. از ابوعامر عقدی روایت دارد، و مسلم بن حجاج قشیری از او روایت کند. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
منسوب به غیلان. نام بعضی از اجداد عرب است. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2)
لغت نامه دهخدا
(عَلْ)
منسوب است به ’علیان’ که بطنی است از أشجع، و او علیان بن أرجب بن دعام بن مالک بن معاویه بن صعب بن دومان است. (از اللباب فی تهذیب الانساب ابن اثیر)
لغت نامه دهخدا
ماهیچه ای منسوب به عضله قوه عضلانی، گوشتدار. یا احساسات عضلانی. هر گاه بر احساسات وضعی حس فشار افزوده شود (مانند موقعی که وزنه ای را بلند می کنیم) و کشش در کار باشد آنها را احساسات عضلانی می نامیم. یا بافت عضلانی. نسج عضلانی. یا سلول عضلانی. ماهیچه یی. (سلول) یا غلاف عضلانی. نیام ماهیچه یی. یا نسج عضلانی. بافتی که از سلول های ماهیچه یی درست شده و تشکیل عضلات بدن را می دهد بافت عضلانی بافت ماهیچه یی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقلانی
تصویر عقلانی
عقلائی در فارسی: هو زندیک بخردانه منسوب به عقل: قوه عقلانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیلانی
تصویر گیلانی
منسوب به گیلان از مردم گیلان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جیلانی
تصویر جیلانی
پارسی تازی گشته گیلانی گردناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقلانی
تصویر عقلانی
((عَ))
منسوب و مربوط به عقل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عضلانی
تصویر عضلانی
((عَ ضُ))
منسوب به عضله، ماهیچه دار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عضلانی
تصویر عضلانی
عضليٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از عضلانی
تصویر عضلانی
Muscular
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عضلانی
تصویر عضلانی
musculaire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عضلانی
تصویر عضلانی
筋肉質の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از عضلانی
تصویر عضلانی
پٹھوں والا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از عضلانی
تصویر عضلانی
পেশীবহুল
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از عضلانی
تصویر عضلانی
มีกล้าม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از عضلانی
تصویر عضلانی
mwenye misuli
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از عضلانی
تصویر عضلانی
근육질의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از عضلانی
تصویر عضلانی
肌肉的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از عضلانی
تصویر عضلانی
גִּלֵּי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از عضلانی
تصویر عضلانی
berotot
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از عضلانی
تصویر عضلانی
मांसपेशीय
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از عضلانی
تصویر عضلانی
gespierd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از عضلانی
تصویر عضلانی
muscular
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عضلانی
تصویر عضلانی
muscular
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عضلانی
تصویر عضلانی
muskularny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عضلانی
تصویر عضلانی
м'язистий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عضلانی
تصویر عضلانی
muskulös
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عضلانی
تصویر عضلانی
мускулистый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عضلانی
تصویر عضلانی
muscolare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی