اکول وبسیارخورنده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و یاء آن حرف زائد است. (از اقرب الموارد). عصوم. عیضوم. رجوع به عصوم و عیضوم شود، زن بسیارخورنده و بسیارخواب، که چون از خواب برخیزد خشمگین باشد. (از اقرب الموارد از لسان)
اکول وبسیارخورنده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و یاء آن حرف زائد است. (از اقرب الموارد). عَصوم. عَیضوم. رجوع به عصوم و عیضوم شود، زن بسیارخورنده و بسیارخواب، که چون از خواب برخیزد خشمگین باشد. (از اقرب الموارد از لسان)
نوعی از برنجاسب است که بوی مادران باشد. (برهان). برنجاسف است و آن از اسپرمهاست. (از ذخیرۀ خوارزمشاهی). شاه بابک. شاه بانگ. جمسفرم بری. برترف. شجرۀ ابراهیم. شجرۀ مریم. (یادداشت مرحوم دهخدا). گیاهی است و آن بر دو قسم است: نر و ماده. اطراف آن گیاه سودمند است و دارای شکوفه ای است طلائی و سخت تلخ و برگهایی چون سداب و میوه ای چون دانۀ آس و بسیار خوشبو که در معالجات به کار رود. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). گویند: فلان یمضع الشیح و القیصوم، درباره کسی که خالص در بدویت باشد. (از اقرب الموارد از اساس اللغه). مشک چوپان. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن شود
نوعی از برنجاسب است که بوی مادران باشد. (برهان). برنجاسف است و آن از اسپرمهاست. (از ذخیرۀ خوارزمشاهی). شاه بابک. شاه بانگ. جمسفرم بری. برترف. شجرۀ ابراهیم. شجرۀ مریم. (یادداشت مرحوم دهخدا). گیاهی است و آن بر دو قسم است: نر و ماده. اطراف آن گیاه سودمند است و دارای شکوفه ای است طلائی و سخت تلخ و برگهایی چون سداب و میوه ای چون دانۀ آس و بسیار خوشبو که در معالجات به کار رود. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). گویند: فلان یمضع الشیح و القیصوم، درباره کسی که خالص در بدویت باشد. (از اقرب الموارد از اساس اللغه). مشک چوپان. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن شود
درختی است مانند سخبر. (از اقرب الموارد). درختی است که با درخت سخبر ماند، و او را در وقت وزیدن باد آوازی باشد که آواز شتر را بدان تشبیه کنند. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، گیاه خشک، وشورگیاه خشک شده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنچه از ’حماض’ خشک شده باشد. واحد آن عیشومه است. (از اقرب الموارد).
درختی است مانند سخبر. (از اقرب الموارد). درختی است که با درخت سخبر ماند، و او را در وقت وزیدن باد آوازی باشد که آواز شتر را بدان تشبیه کنند. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، گیاه خشک، وشورگیاه خشک شده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنچه از ’حماض’ خشک شده باشد. واحد آن عَیشومه است. (از اقرب الموارد).
نام پسر اسحاق علیه السلام، که رومیان از اولاد اویند، (آنندراج) (غیاث اللغات)، برادر بزرگ یعقوب است، و گویند فرنگ از نسل اویند، (برهان)، وی پسر اسحاق بن ابراهیم علیه السلام بود و با یعقوب به یک شکم متولد شد و مادر آنها ’رفقه’ نام داشت، (از حبیب السیر) (از مجمل التواریخ و القصص)، عیسو یا اساعو، بمعنی مودار یا زبر، وی ادوم پسر اسحاق و ربکاو برادر مهتر یعقوب بود، و حق ارشدیت خود را در ازای یک بشقاب عدس بفروخت، لذا اغلب در هنگام توصیف یک خریدوفروش که در موقع لزوم انجام یافته و طرف مغبون و فریفته شده است ’بشقاب عدس اساعو’ را بخاطر می آورند، فرزندان عیسو در کوه سعیر که در شرقی العربه است سکنی داشتند و بدین جهت آن مقاطعه را ادوم گفتند و نسل وی را ادومیان گویند، و ایشان در دنیا قومی زورآور و قوی بوده اند، (از لاروس) (از قاموس کتاب مقدس)
نام پسر اسحاق علیه السلام، که رومیان از اولاد اویند، (آنندراج) (غیاث اللغات)، برادر بزرگ یعقوب است، و گویند فرنگ از نسل اویند، (برهان)، وی پسر اسحاق بن ابراهیم علیه السلام بود و با یعقوب به یک شکم متولد شد و مادر آنها ’رفقه’ نام داشت، (از حبیب السیر) (از مجمل التواریخ و القصص)، عیسو یا اساعو، بمعنی مودار یا زبر، وی ادوم پسر اسحاق و ربکاو برادر مهتر یعقوب بود، و حق ارشدیت خود را در ازای یک بشقاب عدس بفروخت، لذا اغلب در هنگام توصیف یک خریدوفروش که در موقع لزوم انجام یافته و طرف مغبون و فریفته شده است ’بشقاب عدس اساعو’ را بخاطر می آورند، فرزندان عیسو در کوه سعیر که در شرقی ِ العربه است سکنی داشتند و بدین جهت آن مقاطعه را ادوم گفتند و نسل وی را ادومیان گویند، و ایشان در دنیا قومی زورآور و قوی بوده اند، (از لاروس) (از قاموس کتاب مقدس)
مشک چوپان از گیاهان بوماران بومادران مشک چوپان. یا قیصوم انثی. یکی از گونه های قیصوم است که به نام مشک چوپان صغیر نیز نامیده می شود یا قیصوم ذکر. مشک چوپان
مشک چوپان از گیاهان بوماران بومادران مشک چوپان. یا قیصوم انثی. یکی از گونه های قیصوم است که به نام مشک چوپان صغیر نیز نامیده می شود یا قیصوم ذکر. مشک چوپان