جدول جو
جدول جو

معنی عیشا - جستجوی لغت در جدول جو

عیشا
قرارگاه بچه در رحم مادر، و آن اسباب که بچه بدان در رحم موجود گردد، (آنندراج)، قرارگاه جنین در شکم مادر، (ناظم الاطباء)، قرارگاه طفل در رحم مادر، (فرهنگ فارسی معین) :
به پاکی مریم از تزویج یوسف
به دوری عیسی از پیوند عیشا،
خاقانی
لغت نامه دهخدا
عیشا
در این سروده خاقانی: به پاکی مریم از تزویج یوسف به دوری عیسی از پیوند عیشا زهگاه قرار گاه طفل در رحم مادر: بپاکی کریم از تزویج یوسف بدوری عیسی از پیوند عیشا. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
عیشا
قرارگاه طفل در رحم مادر
تصویری از عیشا
تصویر عیشا
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ایشا
تصویر ایشا
(پسرانه)
نام پدر داوود (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عیسا
تصویر عیسا
(پسرانه)
عیسی، معرب از عبری، نجات دهنده، نام پیامبر مسیحیت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از میشا
تصویر میشا
(پسرانه)
همیشه بهار، همیشه جوان، گیاهی که همیشه سبز است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عشا
تصویر عشا
شام، غذای شب، غذایی که در شب می خورند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشا
تصویر پیشا
نت کوچکی که پیش از نت های اصلی قرار می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عیاش
تصویر عیاش
بسیار عیش کننده، نیکوحال، بسیار خوش گذران، اهل عیش و نوش
فرهنگ فارسی عمید
زن ژاپنی که فنون و آداب مخصوص بزم آرایی و سرگرم ساختن مردان را فرا گرفته باشد
فرهنگ فارسی عمید
(عَ طَ)
دهی است به بخارا. (منتهی الارب). قریه ای است از قرای بخاری، و ابراهیم بن احمد عیشانی بدانجا منسوب است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
همیشه بهارکه به تازی حی العالم گویند، (ناظم الاطباء)، نام گیاهی است که آن را به تازی حی العالم گویند، (فرهنگ جهانگیری)، نام گیاهی است که آن را حی العالم گویند و آن نوعی از ریاحین است و همیشه سبز می باشد، (برهان) (آنندراج)، حی العالم، همیشه بهار، همیشه جوان، همیشک جوان، (یادداشت مؤلف)، میشایی، (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
مخفف ایشان، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، تیز رفتن شتر، تیز راندن، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، شتابیدن، (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی، ص 24)، بشتابانیدن و بشتافتن، (تاج المصادر بیهقی)، زیان زده گردیدن مردم در تجارت، (منتهی الارب) (آنندراج)، زیان کردن، (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان سیاهو بخش مرکزی شهرستان بندرعباس، واقع در 105هزارگزی شمال بندرعباس و هزارگزی شمال راه شوسۀ کرمان به بندرعباس، در محلی جلگه و هوای آن گرمسیر و سکنۀ آن 20 تن است، مزرعۀ نخلستان گچو جزء این ده است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(عَ شَ)
نان خشک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : خبز عیشم، نان خشک یا نان فاسد و تباه شده. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ)
گیاهی است شبیه به نی. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
منسوب است به عائشه. و ابوعبدالرحمان عبیدالله بن عمر بن حفص بن عمر بن موسی بن عبیدالله بن معمر تیمی عیشی محدث بدین نسبت شهرت دارد، چون از فرزندان عائشه بنت طلحه بن عبیداﷲ بوده است. او بسال 228 هجری قمریدرگذشت، منسوب است به بنی عائش بن مالک بن تیم الله بن ثعلبه بن عکابه بن صعب بن علی بن بکر بن وائل، که ساکن بصره بودند. و محمد بن بکاربن الریان عیشی محدث بدانها منسوب است. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
منسوب است به عیش، و آن نام بطونی چند از قبایل عرب است، رجوع به اللباب فی تهذیب الانساب شود
لغت نامه دهخدا
(عَ / عِ)
گیاهی است، کوهستانی او در قلل و شواهق روید به ارتفاع ذراعی، با شاخه های اغبر، و آن را برگ و تخم نباشد و سخت معقد و پرگره است و پوستی ستبر دارد. این پوست بگیرند و نرم بسایند و بر جراحتهای تازه ضماد کنند، گوشت برویاند. (یادداشت مرحوم دهخدا). گیاهی علفی، بدون برگ و بدون گل که دارای ساقه های خاکستری رنگ است و در مناطق مرتفع کوهستانی میروید. (فرهنگ فارسی معین، از مفردات ابن بیطار).
لغت نامه دهخدا
(عَیْ یا)
ابن ابی ثور. صحابی بود (از منتهی الارب). صحابی یکی از واژه های کلیدی در تاریخ اسلام است و به شخصی اطلاق می شود که پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) را ملاقات کرده، مسلمان شده و بدون بازگشت از دین، در همان حالت مسلمان از دنیا رفته باشد. صحابه از منابع مهم روایت احادیث و سنت نبوی هستند. بررسی زندگینامه صحابه برای درک بهتر سیره پیامبر و تاریخ صدر اسلام ضروری است.
ابن عقبه بن کلیب حضرمی مصری (90-160 هجری قمری). فرمانده دریایی مصر در عهد مروان بن محمد بود. و او را احادیثی نیز میباشد. (از الاعلام زرکلی از الولاه و القضاه و تهذیب التهذیب ج 8 ص 198)
لغت نامه دهخدا
جایگاهی است در مدینه، (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از میشا
تصویر میشا
همیشه بهار
فرهنگ لغت هوشیار
ژاپنی بزم آور چمانی زنی که تحت تعلیم و تربیت مخصوص آداب معاشرت و مشغول کردن مردان و رقص و فنون دیگر را فرا گیرد و مجالس بزم مردان را گرم کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیاش
تصویر عیاش
نیکو حال، خوب زندگانی کننده، خوشگذارن
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی علفی بدون گل که دارای ساقه های خاکستری رنگ است و در مناطق مرتفع کوهستانی می روید. توضیح با مراجعه بماخذی که در دسترس بود این گیاه را نشناختیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیشه
تصویر عیشه
زیست زندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عینا
تصویر عینا
چشم درشت: زن زن چشم درشت، فراخ چشم
فرهنگ لغت هوشیار
نوت کوچکی اسب که قبل از نوتهای اصلی قرارمیگیرد. یکی از نوت های زینت و آن نت کوچکی است که قبل از نوتهای اصلی قرار میگیرد و آن بر دو قسم است. یا پیشای تحتانی. یک دوم از نوت اصلی بم تراست. یا پیشا فوقانی. یک دوم از نوت اصلی بالاتر نوشته میشود. این دو را پیشای ساده گویند. باید دانست که پیشا امکان دارد که مضاعف باشد در این صورت پیشای فوقانی و تحتانی متفقا قبل از نوت اصلی واقع میشود. در صورتیکه پیشا ساده باشد بصورت چنگ خط خورده و اگر مضاعف باشد مانند دولا چنگ های کوچک نوشته میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیاش
تصویر عیاش
((عَ یّ))
خوش گذران
فرهنگ فارسی معین
((گِ))
هر یک از دختران ژاپنی که برای تأمین عیش و سرگرمی مردان آموزش دیده اند
فرهنگ فارسی معین
بعینه، درست، دقیقاً، شبیه، مثل، نظیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خراباتی، خوش گذران، عشرت طلب، شادخوار، کامجو، هرزه، هوسباز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
گربه، از قبل
فرهنگ گویش مازندرانی
صوت است جهت تاکید برای توقف اسب
فرهنگ گویش مازندرانی
ولخرجی، ایّاش
دیکشنری اردو به فارسی