موی بافته و تاب داده. (از منتهی الارب). دسته ای از موی که زن از گیسوی خود برگیرد و آن را تاب دهد سپس گره زند، تا تاب و چین آن باقی بماند آنگاه آن را رها سازد، وگویند انارمانندی است که زن از موی خود برگیرد و هردسته ای از آن را عقیصه گویند. (از اقرب الموارد). لاغ. ج، عقاص و عقائص. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
موی بافته و تاب داده. (از منتهی الارب). دسته ای از موی که زن از گیسوی خود برگیرد و آن را تاب دهد سپس گره زند، تا تاب و چین آن باقی بماند آنگاه آن را رها سازد، وگویند انارمانندی است که زن از موی خود برگیرد و هردسته ای از آن را عقیصه گویند. (از اقرب الموارد). لاغ. ج، عِقاص و عَقائص. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
رودباری است مابین حرمین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دو وادی است مابین حرمین. (از اقرب الموارد). وادیی است از وادیهای یمامه. و گویند ’عاص و عویص’ دو وادی عظیم هستند بین مکه و مدینه. (از معجم البلدان)
رودباری است مابین حرمین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دو وادی است مابین حرمین. (از اقرب الموارد). وادیی است از وادیهای یمامه. و گویند ’عاص و عویص’ دو وادی عظیم هستند بین مکه و مدینه. (از معجم البلدان)