جدول جو
جدول جو

معنی عونید - جستجوی لغت در جدول جو

عونید(عَ صِیْ یَ)
جایگاهی است در نزدیک مدین بین مصر و المدینه از اعمال مصر در نزدیکی حوراء. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عواید
تصویر عواید
عایده ها، حاصل ها، سودها، درآمدها، ویژگی چیزهایی که بازمی گردند، بازگردنده ها، جمع واژۀ عایده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عنید
تصویر عنید
ستیزه کننده، ناسازگار، مخالف حق، آنکه آگاهانه از حق برمی گردد
فرهنگ فارسی عمید
(عَ یِ)
عوائد، که جمع واژۀ عائده باشد. رجوع به عوائد شود
لغت نامه دهخدا
(عَیْ یا یَ)
دهی است مر بنی خدیج را. (منتهی الارب). قریه ای است در یمامه ازآن بنی خدیج، برادران بنی منقر. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عُ وَ)
مصغر عود. چوب خرد و عصای خرد. (ناظم الاطباء). و رجوع به عود شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
منسوب است به عون، و آن لقب شاعری بود رافضی که سب صحابه میکرد، و گویند به امر عمر بن عبدالعزیز وی را زدند تا درگذشت. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
نام او محمدعلی است و از کردان ساکن قاهره بود و بر زبان کردی تسلط داشت. در بخش ترجمه قصر عابدین به کار مشغول بود و بسال 1371 هجری قمری درگذشت. عونی، کتاب خلاصۀ تاریخ کرد و کردستان از قدیمترین ازمنه تا کنون را که امین زکی بزبان کردی نوشته بود، بزبان عربی ترجمه کرده است. (از الاعلام زرکلی)
نام او محمد بن عبداﷲ عونی است و از مشهورترین سرایندگان اشعار عامیانه در نجد بود. وی در بریده، در قصیم متولد شد و بسال 1342 هجری قمری درگذشت. برای اطلاع از شرح حال وی رجوع به الاعلام زرکلی و دیوان النبط ج 2 ص 270 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
آنکه دیده و دانسته از حق برگردد. و به باطل ستیهنده و ردکننده حق را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). شخص که مخالف حق باشد و آن را دانسته رد کند. (از اقرب الموارد). ج، عند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، سرکش. (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) ، ناسازگار. (فرهنگ فارسی معین) ، ستیزنده. (غیاث اللغات). ستیزه کننده. (فرهنگ فارسی معین). ستیزه کار. ستیزه گر. لجوج. لج باز. خیره سر. خیره چشم. عنود:
تا نداند خویش را مجرم عنید
آب از چشمش کجا داند دوید.
مولوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از چونید
تصویر چونید
چه گونه اید، احوال شما چطور است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عواید
تصویر عواید
جمع عاید (عائده) در آمدها مداخل، فواید منافع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنید
تصویر عنید
جنگ کننده، مخالف، حقیقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عواید
تصویر عواید
((عَ یِ))
جمع عائده، در آمدها، مداخل، فواید، منافع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عنید
تصویر عنید
((عَ))
ستیزکننده، ناسازگار، رو کننده حق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عواید
تصویر عواید
درآمدها
فرهنگ واژه فارسی سره
درآمدها، عایدی ها، فواید، مداخل، منافع
فرهنگ واژه مترادف متضاد