به صیغۀ تثنیه، دو کرانۀ شرم زنان. دو کرانۀ زهدان یا هر دو جانب آن که متصل دو کرانه است یا دو کرانۀ فرج. هر دو کرانۀ فرج. (منتهی الارب). دو لب یا دو سوی رحم یا شرم زن. دو کنارۀ فرج. (مهذب الاسماء). واحد آن، اسکت است
به صیغۀ تثنیه، دو کرانۀ شرم زنان. دو کرانۀ زهدان یا هر دو جانب آن که متصل دو کرانه است یا دو کرانۀ فرج. هر دو کرانۀ فرج. (منتهی الارب). دو لب یا دو سوی رحم یا شرم زن. دو کنارۀ فرج. (مهذب الاسماء). واحد آن، اسکت است
شب برگشتن گرد چیزی. (از منتهی الارب) (آنندراج). طواف کردن در شب، کوشیدن و رنج بردن جهت عیال، قوت دادن به عیال. (از اقرب الموارد). عوس. رجوع به عوس شود
شب برگشتن گرد چیزی. (از منتهی الارب) (آنندراج). طواف کردن در شب، کوشیدن و رنج بردن جهت عیال، قوت دادن به عیال. (از اقرب الموارد). عَوس. رجوع به عَوس شود
دهی از دهستان میزدج بخش حومه شهرستان شهرکرد که در 31 هزارگزی جنوب باختری شهرکرد و 3 هزارگزی راه نارسیان به باباحیدر واقع شده است، کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 1302 تن است، آب آن از چشمه و قنات و رود خانه سراب تأمین میشود، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی از دهستان میزدج بخش حومه شهرستان شهرکرد که در 31 هزارگزی جنوب باختری شهرکرد و 3 هزارگزی راه نارسیان به باباحیدر واقع شده است، کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 1302 تن است، آب آن از چشمه و قنات و رود خانه سراب تأمین میشود، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است جزء دهستان حومه بخش دستجرد خلجستان شهرستان قم واقع در 7 کیلومتری جنوب دستجرد، کوهستانی سردسیر، با 884 تن سکنه، آب آن از قنات، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است و از طریق دستجرد و شاره میتوان ماشین برد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است جزء دهستان حومه بخش دستجرد خلجستان شهرستان قم واقع در 7 کیلومتری جنوب دستجرد، کوهستانی سردسیر، با 884 تن سکنه، آب آن از قنات، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است و از طریق دستجرد و شاره میتوان ماشین برد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
رکیه عوران، چاه شکستۀ ریخته، مذکر و مؤنث وواحد و جمع در آن یکسان است، (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، جمع واژۀ أعور، (منتهی الارب) (اقرب الموارد)، رجوع به اعور شود، - عوران الکلام، سخنانی که گوش آنها را رد کند و دور سازد، واحد آن عوراء است، (از اقرب الموارد)، - عوران قیس، پنج تن شاعر اعور بوده اند، (از اقرب الموارد)، پنج کس شاعرند: تمیم بن ابی، راعی، شماخ، ابن احمر، و حمید بن ثور، (منتهی الارب)
رکیه عوران، چاه شکستۀ ریخته، مذکر و مؤنث وواحد و جمع در آن یکسان است، (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، جَمعِ واژۀ أعوَر، (منتهی الارب) (اقرب الموارد)، رجوع به اعور شود، - عوران الکلام، سخنانی که گوش آنها را رد کند و دور سازد، واحد آن عَوراء است، (از اقرب الموارد)، - عوران قیس، پنج تن شاعر اعور بوده اند، (از اقرب الموارد)، پنج کس شاعرند: تمیم بن ابی، راعی، شماخ، ابن احمر، و حمید بن ثور، (منتهی الارب)
پشته و تپه ای است در مقابل هر دو کوه طی. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از آنندراج). تپه ای است در مقابل دو کوه طی ٔ، یعنی اجاء و سلمی ̍. و آن در اصل نام زنی بود که بر این کوه نهاده شد و داستان آن در معجم البلدان (مادۀ أجاء) آمده است. (از معجم البلدان)
پشته و تپه ای است در مقابل هر دو کوه طی. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از آنندراج). تپه ای است در مقابل دو کوه طی ٔ، یعنی اَجاء و سَلمی ̍. و آن در اصل نام زنی بود که بر این کوه نهاده شد و داستان آن در معجم البلدان (مادۀ أجاء) آمده است. (از معجم البلدان)
دهی است جزء دهستان دشتابی بخش بویین شهرستان قزوین دارای 100 تن سکنه، رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 استان مرکزی شود دهی است جزو دهستان پایین بخش طالقان شهرستان تهران دارای 291 تن سکنه، رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 استان مرکزی شود دهی است جزو دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان ساوه دارای 185 تن سکنه، رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 استان مرکزی شود دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند دارای 565 تن سکنه، رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود
دهی است جزء دهستان دشتابی بخش بویین شهرستان قزوین دارای 100 تن سکنه، رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 استان مرکزی شود دهی است جزو دهستان پایین بخش طالقان شهرستان تهران دارای 291 تن سکنه، رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 استان مرکزی شود دهی است جزو دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان ساوه دارای 185 تن سکنه، رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 استان مرکزی شود دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند دارای 565 تن سکنه، رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود
قصبۀ بلوک استواء از نیشابور. (دمشقی) (معجم البلدان) (منتهی الارب) : خوجان شهرکی است (از خراسان با کشت و برز بسیار و آبادان و از حدود نشابور است. (حدود العالم). چون به خوجان رسیدند قصبۀ استواء، طغرل بامداد از آنجا برانده بود. (تاریخ بیهقی). در فرهنگ جغرافیایی ایران وضع کنونی آن چنین توصیف شده است: دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور، واقع در جلگه با آب و هوای معتدل و 125 تن سکنه. آب از قنات و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
قصبۀ بلوک استواء از نیشابور. (دمشقی) (معجم البلدان) (منتهی الارب) : خوجان شهرکی است (از خراسان با کشت و برز بسیار و آبادان و از حدود نشابور است. (حدود العالم). چون به خوجان رسیدند قصبۀ استواء، طغرل بامداد از آنجا برانده بود. (تاریخ بیهقی). در فرهنگ جغرافیایی ایران وضع کنونی آن چنین توصیف شده است: دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور، واقع در جلگه با آب و هوای معتدل و 125 تن سکنه. آب از قنات و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان ارنگۀ بخش کرج شهرستان تهران، در 20 هزارگزی شمال کرج و 3 هزارگزی غرب راه کرج به چالوس در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 461 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و میوه های سردسیری و لبنیات و عسل، شغل مردمش زراعت و گله داری و کرباس بافی است. مزرعۀ وفس جزو این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از دهستان ارنگۀ بخش کرج شهرستان تهران، در 20 هزارگزی شمال کرج و 3 هزارگزی غرب راه کرج به چالوس در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 461 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و میوه های سردسیری و لبنیات و عسل، شغل مردمش زراعت و گله داری و کرباس بافی است. مزرعۀ وفس جزو این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)