جدول جو
جدول جو

معنی عوارضات - جستجوی لغت در جدول جو

عوارضات
(عَ رِ)
جمع واژۀ عوارض است بصورت غیرفصیح. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به عوارض شود
لغت نامه دهخدا
عوارضات
جمع عوارض، رمن رمن تاوریدگان خراج ها جمع عوارض، جمع الجمع عارضه. توضیح در اسناد متعلق به قرن دهم و یازدهم به عبارت عوارضات حکمی و غیر حکمی بر می خوریم که ظاهرا به معنی عوارضی که بر طبق فرمان یا جز آن مطالبه می شود می باشد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از واردات
تصویر واردات
آنچه از خارج به کشور وارد می شود، در تصوف وارد، برای مثال گشاید دری بر دل از واردات / فشاند سر دست بر کاینات (سعدی۱ - ۱۱۲)
فرهنگ فارسی عمید
(عِ)
جمع واژۀ عمارت. ساختمانها. رجوع به عمارت شود
لغت نامه دهخدا
(عَ لِ)
جمع واژۀ عوالم است بصورت غیرفصیح. رجوع به عوالم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ رَ / رِ)
جمع واژۀ معارضه: چون مناظرات و معارضات ایشان بدینجا رسید... (مرزبان نامه ص 113). و رجوع به معارضه شود
لغت نامه دهخدا
(عُ)
بندهای آب است در سواد عقیق. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عُ رَ)
بر اثر یکدیگر: جاؤوا عساریات،بر اثر یکدیگر آمدند. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عساری ̍. و رجوع به عساری شود، پراکنده و پریشان: ذهبوا عساریات، رفتند پراکنده و پریشان. (از منتهی الارب). یعنی رفتند در حالی که در هر راهی متفرق و پراکنده بودند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عُ رَ)
ذهبوا عشاریات، یعنی رفتند پریشان و متفرق. (منتهی الارب). به معنی عساریات است بسین مهمل. (از اقرب الموارد). رجوع به عساریات شود
لغت نامه دهخدا
نوع کشتی بود که در رود نیل حرکت میکرد. (از تاریخ التمدن الاسلامی جرجی زیدان ج 1 ص 161)
لغت نامه دهخدا
(اَ رِ)
جمع واژۀ اوارجه. (ناظم الاطباء). رجوع به اوارجه شود
لغت نامه دهخدا
(حَ ری یا)
زنان شهر بدان جهت که سپید باشند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَوْ وا)
جمع واژۀ خوّار. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ عاریه، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
تثنیۀ عارض (در حالت رفعی). رجوع به عارض شود
لغت نامه دهخدا
(عِ)
جمع واژۀ عباره. رجوع به عبارت و عباره شود
لغت نامه دهخدا
نام بطنی است که به دهامشه منسوبند و در حماه بسر برند. (از معجم قبائل العرب عمر رضا کحاله ج 2 ص 822 از عشائرالشام وصفی زکریا ج 2 ص 151)
نام عشیره ای است از عنزه. این عشیره در حدود چهارهزار خانه و یازده هزار خیمه دارند. و منازل آنان در ساحل فرات قرار گرفته و از شمال محدود است به کربلاء تا عانه و بوکمال و از جنوب به نواحی نفود. و گاهی در طلب چراگاه و مرتع تا حدود اراضی نجد پیش میروند. این عشیره در اوایل بهار معمولاً در نواحی غربی کربلا و قسمت سفلای قعره بسر میبرند ودر تابستان در سواحل فرات و یا در اطراف چاهها و غدیرهای وادی حوران منزل میکنند. عمارات به دو قسمت جبل و دهامشه تقسیم میشوند. و احتیاجات خود را از برنج و خرما و پوشاک از قرای فرات تهیه میکنند و بازارعمده آنان در کربلاست. سرسخت ترین دشمنان عمارات، شمر میباشند که بین آنان از حدود یک قرن پیش دشمنی سختی بوجود آمده است. (از معجم قبائل العرب عمر رضا کحاله ج 2 ص 821 از عشائرالشام وصفی زکریا ج 2 ص 95، و تاریخ سینا تألیف نعوم شقیر ص 671، و عشائرالعراق عزاوی ص 267، و البادیه تألیف عبدالجبار راوی ص 85)
نام فرقه ای است از علایا، از لیاثنه در وادی موسی. اصل آنان از قریۀ ادنی از اعمال خلیل است. (از معجم قبائل العرب عمر رضا کحاله ج 2 ص 822 از تاریخ شرقی الاردن و قبائلها تألیف بیک ص 365)
لغت نامه دهخدا
(عُ وَ رِ)
جایگاهی است در شعر عامر بن طفیل. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
جمع عقار، دستکرد ها متاع سرای اثاث خانه، آب و زمین ملک ضیعه جمع عقارات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واردات
تصویر واردات
کالاهائی که از ممالک دیگر به کشور آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیارات
تصویر عیارات
جمع عیار، خران گور خران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمارات
تصویر عمارات
جمع عمارت، ساختمانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدارات
تصویر عدارات
مار آبیان
فرهنگ لغت هوشیار
گزاره ها تعبیر کردن (کلام خواب و جز آن) شرح دادن، تکلم کردن، تعبیر شرح، تکلم، طرز بیان طریقه ادای سخن، انشا، مجموع چند جمله به هم پیوسته جمع عبارات. یا به عبارت دیگر 0 به عبارت اخری. یا فن عبارت. باری ارمینیاس. یکی از بخشهای علوم منطقیه. یا عبارت بودن از. شامل بودن متضمن بودن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع معارضه، ستیزه ها درگیری ها جمع معارضه: چون مناظرات و معارضات ایشان بدینجا رسید شیر خود را آشفته و زنجیر صبر گسسته بر مجره خشم از خواب درآورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عوالمات
تصویر عوالمات
رمن، جهان ها، جاور ها، جمع عوالم، جمع الجمع عالم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عداریات
تصویر عداریات
کاوتنان واژه کاو در پارسی با میان تهی برابراست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تواردات
تصویر تواردات
جمع توارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمارضات
تصویر تمارضات
جمع تمارض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعارضات
تصویر تعارضات
جمع تعارض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبارات
تصویر عبارات
((عِ))
جمع عبارت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عوارضی
تصویر عوارضی
جای دریافت عوارض، مأمور دریافت عوارض
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عمارات
تصویر عمارات
((عِ))
جمع عمارت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واردات
تصویر واردات
((رِ))
جمع وارده، کالاهایی که از خارج وارد کشور می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واردات
تصویر واردات
درون برد
فرهنگ واژه فارسی سره