جدول جو
جدول جو

معنی عوارضی

عوارضی
جای دریافت عوارض، مأمور دریافت عوارض
تصویری از عوارضی
تصویر عوارضی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با عوارضی

عوارضی

عوارضی
منسوب به عوارض. آنچه بعنوان عوارض گرفته شود. رجوع به عوارض شود، محل وصول و اخذ عوارض. رجوع به عوارض شود
لغت نامه دهخدا

عوارض

عوارض
جمع عارضه. حادثه، پیشامد، بیماری، در فارسی به معنای مالیات، باج
عوارض
فرهنگ فارسی معین

عارضی

عارضی
مقابلِ ذاتی، در فلسفه آنچه ثابت و اصلی نباشد، فرماندهِ لشکر بودن
عارضی
فرهنگ فارسی عمید