- عنیف
- درشت و سخت، خشن، سخت گیر
معنی عنیف - جستجوی لغت در جدول جو
- عنیف
- درشت، سخت و شدید از گفتار و حرکت، خشن
- عنیف ((عَ نِ))
- خشن، سخت، سختگیر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درشتی کردن، ملامت نمودن
سرزنش کردن، به سختی ملامت کردن، با کسی به سختی و به درشتی رفتار کردن
مستقیم، ثابت و پایدار در دین
جامه بزرکی برکی، بزرک پست، شادی فراوان، شتر پر شیر
اشتر پوش، کناره بوب (فرش بساط)، کناره تشلیخ (سجاده)
مردی که قادر بر جماع نباشد
راست، مستقیم، ثابت و پایدار در دین، کسی که متمسک به دین اسلام یا در ملت ابراهیم و موحد باشد
ظرف سفالی شبیه گلدان که در گهواره قرار داده می شود تا ادرار در آن جمع شود، برای مثال در چشم دوستان تو گیتی بهشت باد / عالم به دشمنان تو بر تنگ چون کنیف (قطران - ۱۹۳) ،
بی ارزش، پست،برای مثال گردد از رای ناصواب و سخیف / خیره بسیار خوار گرد کنیف (سنائی۱ - ۳۹۳) ،
سپر، سایبانی که از شاخه های درخت برای چهارپایان درست کنند، نهانخانه، مستراح
بی ارزش، پست،
سپر، سایبانی که از شاخه های درخت برای چهارپایان درست کنند، نهانخانه، مستراح
دانا، شناسنده، آشنا به چیزی، نقیب، کارگزار قوم
مرتفع، بلند، برآمده، افراخته، بزرگ، والا، بلندمرتبه
لاغر
هرزه گرد مزدور، بنده
آواز پری و آن آوازی نرم است که به شب در بیابان شنیده شود
زن مهربان زن نرمخوی
دانا و شناسنده، عالم به چیزی
پارسا و پرهیزگار از حرام
گوسفند فربه
چسو خشک کون بی تم بی کمر مردی که بر جماع قادر نباشد
دست به گردن
جنگ کننده، مخالف، حقیقت
کم خوراک کم خوار: مرد، کم موی مرد، ابر پر بار، پاسی ازشب
آبریز گاه، دستشویی، پوشش، سپر، پنهان کننده
پاک بزرگ بلند دراز بلند و دراز (چنانکه بر همه چیز از بالا مشرف باشد) : (و هر روز منزلت وی در قبول و اقبال شریف تر و درجت وی در احسان و انعام منیف تر می شد) (کلیله. مصحح مینوی. 74)