- عنود
- ستیزه کار، ستیزنده، برگردنده از راه
معنی عنود - جستجوی لغت در جدول جو
- عنود
- ستیزنده و گمراه، برگردانده از راه، برگشته از قصد و هدف
- عنود ((عُ))
- ستیزه کار، سرکش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دشمنی
استراق سمع
رندان
جمع جند، پارسی تازی گشته گندها سپاهان جمع جند لشکرها سپاهها
پشت باز نهادن، برآمدن برکوه، نزدیک پنجاه رسیدن
شنودن شنیدن: گفت و شنود
ناسپاسی، ناشکری، کفران نعمت
بندها، مقررات، قیود، تدارکات، جمع واژۀ بند
خطی که با خط دیگر تشکیل زاویۀ قائمه می دهد
ستون، پایه، ستون خانه
رئیس، سرور، بزرگ قوم
گرز، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته و از چوب و آهن ساخته می شده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آن را بر سر دشمن می زدند، کوپال، گرزه، دبوس، لخت، چماق، سرپاش، سرکوبه، مقمعه
ستون، پایه، ستون خانه
رئیس، سرور، بزرگ قوم
گرز، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته و از چوب و آهن ساخته می شده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آن را بر سر دشمن می زدند، کوپال، گرزه، دبوس، لخت، چماق، سرپاش، سرکوبه، مقمعه
ستیزه کردن، کجروی، گمراهی، گردنکشی، لجاج، ستیزه، مرتکب خلاف و خیره سری شدن
عناد ورزیدن: ستیزه کردن، لجبازی کردن، گردن کشی
عناد ورزیدن: ستیزه کردن، لجبازی کردن، گردن کشی
رندها، زیرک ها، زرنگ ها، حیله گر ها، بی باک ها، بی قیدها، لاابالی ها، پست و فرومایگان، جمع واژۀ رند
عهدها، پیمان ها، قراردادها، روزگارها، ضمان ها، منشورها، جمع واژۀ عهد
کنار از گیاهان، بزغاله یکساله
روییدن، بالیدن، دورانداختن سنگ را
جمع عقد، عهدها، پیمانها
جنگ کننده، مخالف، حقیقت
جمع عناق، بزغالگان ماده
جمع عانس، دختران ترشیده
جمع عنز، بنگیرید به عنز
خوشه، گل آذین خوشه ای خوشه دیس خوشه (انگور و جز آن)، جمع عناقید
خار باله از ماهیان
ستیزه کردن و لجاج ورزیدن، معارضه کردن، گردنکشی و تمرد، گمراهی
ستون خانه، پایه، گرز و بمعنای هندسی خطی که بر خط دیگر قائم شود
زمانها و پیمانها و سوگندها
مویز سیاه
قنوده برابر با کسی که در کار و گفتار دلیرگردد
ناسپاسی، کفران نعمت