جدول جو
جدول جو

معنی عنفاش - جستجوی لغت در جدول جو

عنفاش
(عِ)
دراز وانبوه ریش. (از اقرب الموارد). رجوع به عنفش شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عنفا
تصویر عنفا
به طور تندی و درشتی، بااجبار
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
شب به چرا ماندن ستور را. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). شب بچرا گذاشتن گوسفند و شتر را. (از اقرب الموارد). به چرا گذاشتن گوسفند و اشتر بشب بی شبان. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(عُ فِ)
رجل عنافش اللحیه، مرد انبوه و دراز ریش. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عِنْ)
شتر مادۀ درازپا. (منتهی الارب) (آنندراج). ناقۀ دراز بسوی آسمان. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
ناکس و لئیم، دوره گرد که در دهها و قری اجناس فروشد. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نِ دَ)
بطور تندی و درشتی و ستیزگی. و بطور کراهت و اجبار و عدم رضایت. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
منقاش. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس). رجوع به منقاش شود
لغت نامه دهخدا
(نُفْ فا)
شتران شب چرنده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از متن اللغه). نافشه. (اقرب الموارد). شتران چرنده در شب بدون شبان. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(عُ)
مرد وافر و انبوه ریش. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عَ فَ)
رجل عنفش اللحیه،مرد انبوه و دراز ریش. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). عنافش. عنفاش. عنفشی. عنفشیش. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
تصویری از نفاش
تصویر نفاش
حلاج، پنبه زن، متکبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عفاش
تصویر عفاش
پر ریش ریش انبوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنفا
تصویر عنفا
به زور به طور کراهت مقابل لطفا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنفش
تصویر عنفش
دراز ریش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عناش
تصویر عناش
دشمن تاز دشمن افکن پیکارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنقاش
تصویر عنقاش
پیله ور، فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
به جبر، به زور، به عنف، جبراً، زوری، قهراً
فرهنگ واژه مترادف متضاد