معنی عنفا
- عنفا
- به طور تندی و درشتی، بااجبار
واژههای مرتبط با عنفا
عنفا
- عنفا
- به زور به طور کراهت مقابل لطفا
عنفا
- عنفا
- به جبر، به زور، به عنف، جبراً، زوری، قهراً
عنقا
- عنقا
- مرغی افسانه ای، سیمرغ
حنفا
- حنفا
- جمع حنیف، راستدینان کمان، گاو دریایی، تیغ جمع حنیف راست کیشان
منفا
- منفا
- محل تبعید، تبعیدگاه
عنقا
- عنقا
- سیمُرغ، در افسانه ها مرغی بسیار بزرگ که در کوه قاف آشیان داشته و مظهر عزلت یا نایابی است، سیرَنگ، عَنقایِ مُغرِب
برای مِثال برو این دام بر مرغ دگر نه / که عنقا را بلند است آشیانه (حافظ - ۸۵۲)
در موسیقی سازی زهی با گردن دراز که امروزه از میان رفته است، در موسیقی سازی بادی که امروزه از میان رفته است
سختی، بلا
عنقای مُغرب: سیمرغ،برای مِثال کس نیاید به عشق بر پیروز / عشقْ عنقای مُغرب است امروز (سنائی۱ - ۳۳۴)
عرفا
- عرفا
- عارف ها، شناسنده ها، داناها، در تصوف کسانی که خدا او را به مرتبه های شهود ذات و اسما و صفات خود رسانده باشد، حکمای ربانی، صبورها، شکیباها، جمعِ واژۀ عارف
عنقا
- عنقا
- مونث اعنق زن دراز گردن، سیمرغ، عقل وهم عقل فعال، آهنگی است از موسیقی قدیم، نام سازی است که گردنی دراز دارد. سیمرغ، مرغ افسانه ای
عنفه
- عنفه
- دولاب (توربین آبی)، کرت کرد (بازه میان گیاهان کشت شده)
