شیر بیشه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اسد. (اقرب الموارد). عنابس. رجوع به عنابس شود، نعت است برای شیر که وزن فنعل باشد از عبوس. ج، عنابس. (از اقرب الموارد)
شیر بیشه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اسد. (اقرب الموارد). عُنابِس. رجوع به عنابس شود، نعت است برای شیر که وزن فنعل باشد از عبوس. ج، عَنابِس. (از اقرب الموارد)
خم دادن چوب را و برگردانیدن آن را. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و عنش به شین، افصح است. (از اقرب الموارد). رجوع به عنش شود نگریستن در عناس (یعنی آیینه) هر دم و هر ساعت. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
خم دادن چوب را و برگردانیدن آن را. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و عنش به شین، افصح است. (از اقرب الموارد). رجوع به عنش شود نگریستن در عناس (یعنی آیینه) هر دم و هر ساعت. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
ابن ثعلبه. از صحابیان بود. پسرش خالد نیز از صحابیان به شمار می رفت. (از منتهی الارب). صحابی به یار و همراه پیامبر اسلام (ص) اطلاق می شود که در دوران حیات پیامبر با او ملاقات کرده، به اسلام گرویده و ایمان خود را حفظ کرده باشد. صحابه نقش مهمی در گسترش دین اسلام، انتقال احادیث و ثبت وقایع تاریخی دارند. بررسی زندگی صحابه یکی از ارکان مهم مطالعات اسلامی است و شناخت آنان به درک بهتر صدر اسلام کمک می کند.
ابن ثعلبه. از صحابیان بود. پسرش خالد نیز از صحابیان به شمار می رفت. (از منتهی الارب). صحابی به یار و همراه پیامبر اسلام (ص) اطلاق می شود که در دوران حیات پیامبر با او ملاقات کرده، به اسلام گرویده و ایمان خود را حفظ کرده باشد. صحابه نقش مهمی در گسترش دین اسلام، انتقال احادیث و ثبت وقایع تاریخی دارند. بررسی زندگی صحابه یکی از ارکان مهم مطالعات اسلامی است و شناخت آنان به درک بهتر صدر اسلام کمک می کند.
در قاموس کتاب مقدس آمده است (دریا اپط ا:ا) : اسم مقاطعۀ شرقی آسیای صغیر. در کنار بحرالاسود واقع و از مشرق به کولخس و از جنوب به کاپادوکیه و از مغرب به غلاطیه محدود بود و در ایام خداوند ما یهودیان در آنجا سکونت داشتند و در مائۀ اول تاریخ مسیحی مژدۀ نجات در آنجا داخل شده جماعتی از اهالی به دین پاک مسیح گرویدند. و پطرس رسول هم رسالۀ اول خود را بدیشان خطاب کرد و همین پنطس مسقطالرأس اکیلا رفیق پولس بود. (1 ع 18:2). و خود بنفسه مملکت مستقل و از جملۀ شهریارانش یکی سزدانس معروف به ود و در زمان پومپیوس در جزء املاک رومانیان محسوب شد - انتهی. و نیز رجوع به بنطس شود
در قاموس کتاب مقدس آمده است (دریا اپط ا:ا) : اسم مقاطعۀ شرقی آسیای صغیر. در کنار بحرالاسود واقع و از مشرق به کولخس و از جنوب به کاپادوکیه و از مغرب به غلاطیه محدود بود و در ایام خداوند ما یهودیان در آنجا سکونت داشتند و در مائۀ اول تاریخ مسیحی مژدۀ نجات در آنجا داخل شده جماعتی از اهالی به دین پاک مسیح گرویدند. و پطرس رسول هم رسالۀ اول خود را بدیشان خطاب کرد و همین پنطس مسقطالرأس اکیلا رفیق پولس بود. (1 ع 18:2). و خود بنفسه مملکت مستقل و از جملۀ شهریارانش یکی سزدانس معروف به ود و در زمان پومپیوس در جزء املاک رومانیان محسوب شد - انتهی. و نیز رجوع به بنطس شود
نیک پاکیزه شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، سخت احتیاط کردن در طهارت و در کلام و طعام و جامه و در جمیع امور، نیکو دانستن و باریک رفتن در دانش، جاسوسی کردن از خبر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
نیک پاکیزه شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، سخت احتیاط کردن در طهارت و در کلام و طعام و جامه و در جمیع امور، نیکو دانستن و باریک رفتن در دانش، جاسوسی کردن از خبر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
دریای سیاه. دریای بنطس. دریای کرز. دریای کرزیان. بحر اسود. دریای سیاه. بحر طرانبرنده. (یادداشت بخط مؤلف). کلمه یونانی، و دریایی است که خلیج قسطنطنیه از آن منشعب میشود، اول آن در طرف بلاد ترک است و ممتد میشود بسمت مغرب و جنوب، تا متصل بدریای شام میشود و قبل از متصل شدن به بحر شام بنطس نامیده میشود. (از معجم البلدان) (از مراصد الاطلاع). و رجوع به بنطش شود، به شیرازی بذر قطونا است. (تحفۀ حکیم مؤمن). بنگو. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به مادۀ بعد و بنگو شود
دریای سیاه. دریای بنطس. دریای کرز. دریای کرزیان. بحر اسود. دریای سیاه. بحر طرانبرنده. (یادداشت بخط مؤلف). کلمه یونانی، و دریایی است که خلیج قسطنطنیه از آن منشعب میشود، اول آن در طرف بلاد ترک است و ممتد میشود بسمت مغرب و جنوب، تا متصل بدریای شام میشود و قبل از متصل شدن به بحر شام بنطس نامیده میشود. (از معجم البلدان) (از مراصد الاطلاع). و رجوع به بنطش شود، به شیرازی بذر قطونا است. (تحفۀ حکیم مؤمن). بنگو. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به مادۀ بعد و بنگو شود
نیکو دانستن و باریک رفتن در دانش. (از منتهی الارب) (آنندراج). نیکو دانستن و دقت کردن در دانش. (از ناظم الاطباء). سخت استاد شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). نطس شدن. (المنجد) (از اقرب الموارد) ، سخت دقت کردن در پاکیزگی، و تقذر در گفتار و در هر چیزی. (از اقرب الموارد) (متن اللغه)
نیکو دانستن و باریک رفتن در دانش. (از منتهی الارب) (آنندراج). نیکو دانستن و دقت کردن در دانش. (از ناظم الاطباء). سخت استاد شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). نَطس شدن. (المنجد) (از اقرب الموارد) ، سخت دقت کردن در پاکیزگی، و تقذر در گفتار و در هر چیزی. (از اقرب الموارد) (متن اللغه)