جدول جو
جدول جو

معنی عنطبول - جستجوی لغت در جدول جو

عنطبول
(عَ طَ)
زن درازقامت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تنبول
تصویر تنبول
تانبول، درختچه ای شبیه تاک با برگ های پهن سبز و معطر که برگ های آن را می جوند محرک اشتها است و در هند و مالزی و هندوچین می روید، پان، تملول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عنکبوت
تصویر عنکبوت
جانوری بندپا با غده هایی در شکم که ماده ای از آن ترشح می شود که از آن تار می تند و در آن زندگی و به وسیلۀ آن شکار می کند
تارتن، تارتنک، کاربافک، کارتن، کارتنک، شیرمگس، مگس گیر، تننده، تنندو، کراتن،
بیست و نهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۶۹ آیه
فرهنگ فارسی عمید
(شُمْ)
شمبول. در زبان وتداول اطفال، دول. (یادداشت مؤلف). چنبل. چنبول
لغت نامه دهخدا
(عُ)
باقی ماندۀ بیماری و بقیۀ دشمنی و پس ماندۀعشق، تبخاله که بعد از تب برآید، سختی. عقبوله. ج، عقابیل. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به عقبوله و عقابیل شود
لغت نامه دهخدا
(سُمْ)
خوشۀ غله. (ناظم الاطباء). رجوع به سنبل شود
لغت نامه دهخدا
(غُمْ)
مرغی است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عُمْ)
گول و نرم فروهشته گوشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عنبج. رجوع به عنبج شود، گران جسم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ثقیل. (اقرب الموارد). عنبج. رجوع به عنبج شود
لغت نامه دهخدا
(عُ)
جانورکی است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ بِ)
جمع واژۀ عنابل. رجوع به عنابل شود
لغت نامه دهخدا
(عُ بِ)
زه درشت سطبر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). وتر سخت و درشت. (از اقرب الموارد) ، مرد تمام اندام و سطبر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مرد ضخیم و درشت، سخت و محکم. ج، عنابل. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
دوده ای است به مصر. (منتهی الارب) ، دهی است به مصر. (منتخب اللغات)
لغت نامه دهخدا
(تَمْ)
برگی باشد که در هندوستان پان گویند و با آهک و فوفل خورند. (برهان). برگی باشد بمقدار کف دست و کوچکتر و بزرگتر از کف نیز بشود ودر ملک هندوستان با فوفل و آهک بخورند و آن را تانبول و تامول و پان نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری). برگی است که در هند با فوفل و آهک بخورند و لب را سرخ کند و دندان را پاک دارد... و آن را تانبول و پان نیزگویند و آن بیخ پان یعنی خولنجان است از... بیت شیخ آذری چنان مفهوم میشود که خوردن آن کیفیتی نیز دارد. (انجمن آرا) (آنندراج). بیشه ای و بستانی هر دو می باشد. درخت آن باریک و بمقدار انگشتی در بن درختها برمی آید و بر درخت می پیچد تا سر درخت می رود اگر صد گز ودویست گز باشد بر سر آن رود مانند درخت پیچک. درخت و برگ آن همیشه سبز باشد و برگ آن با آهک و فوفل... (فلاحت نامه، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
چشم درست باز نداند میان خود
خاک و خس حصار ز تنبول و از بقم.
فرخی.
به کف طاس روغن کهان و مهان
چو تنبول و فوفلش اندر دهان.
اسدی.
کرده به شانه دو تاه سیصد حلقه
کرده به تنبول لعل سی ودو دندان.
مسعودسعد.
کسی کز تو خورد تنبول امید
کند بخشش ذخیره برگ جاوید.
امیرخسرو دهلوی.
گلوی کافر از خنجرگذاران
چو در خنده لب تنبول خواران.
امیرخسرو دهلوی.
رنگ چو خوردن گرفت لالۀ خودرنگ
شش مهه تنبول کرده دارد دندان.
عثمان مختاری (از انجمن آرا).
برگ تنبول خاص هندوستان
بوزه آمد نصیب ترکستان.
شیخ آذری (از انجمن آرا).
رجوع به تال وتانبول وتامول شود.
، کباده را نیز گویند و آن کمانی باشد کم زور. (برهان) (از ناظم الاطباء). کمان لیزم. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج) :
دگر کیلی ملک فرمانده کول
که بر عنقازند پیکان ز تنبول.
امیرخسرو (از انجمن آرا).
رجوع به تنبوک شود
لغت نامه دهخدا
(تَمْ)
نام قلعه ای است در هندوستان. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(تَمْ)
کوتاه. ج، تنابیل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
نره، شاخ دراز چارپایان. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(نُ)
مرغی است. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). طایری یا گیاهی است. (از متن اللغه) ، گیاهی است. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). ج، نغابیل
لغت نامه دهخدا
(عَ طَ)
زن جوان خوب صورت تمام خلقت نیکواندام. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). زن جوان زیباو ممتلی ٔ و درازگردن. (از اقرب الموارد). عطبل. عطبول. عطبوله. ج، عطابل، عطابیل. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عُ لَ)
به معنی عطبول است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عطبول. عیطبول. رجوع به عطبل شود
لغت نامه دهخدا
(عَ کَ)
مؤنث عنکبوت. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ فَ)
درختی است که سلع نیز نامند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ دَ)
مرغی است کوچکتر از ترند، یا لغتی در عندلیب. (منتهی الارب). عندلیب و بلبل. (ناظم الاطباء). نوعی از گنجشکان باشد و گویند که آن تصحیف است. (از اقرب الموارد). رجوع به عندلیب شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سنبول
تصویر سنبول
فرانسوی نماد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غنبول
تصویر غنبول
گنجشگ جاوه مرغ تننده از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقبول
تصویر عقبول
باقی مانده بیماری و بقیه دشمنی و پس مانده عشق
فرهنگ لغت هوشیار
جانور معروفی که بفارسی آنرا تننده گویند، جانوری است کوچک از لعاب خود نخهائی در هوا و بر سر چاهها میبندد و بوسیله آن طعام خود را شکار میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عطبوله
تصویر عطبوله
زن خوبروی دراز گردن گردن گلابی، آهو آهوی دراز گردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عطبول
تصویر عطبول
زن خوبروی دراز گردن گردن گلابی، آهو آهوی دراز گردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنبوج
تصویر عنبوج
گول، فرو هشته گوشت آویزان گوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقبول
تصویر عقبول
((عُ))
سختی، شدت، باقی مانده تب و بیماری، تب خال، جمع عقابیل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عنکبوت
تصویر عنکبوت
((عَ کَ))
حشره کوچکی دارای چهار جفت پای دراز، در زیر شکمش غده هایی است که از آن ها لعابی ترشح می کند و تارهایی در کمال نظم می تند و به وسیله آن تارها شکار خود رابه دام می اندازد، جمع عناکب و عنکبوتان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عنکبوت
تصویر عنکبوت
تارتنک
فرهنگ واژه فارسی سره
تارتن، تارتنک، تارتنه، کارتنک، کارتنه، کراتین
فرهنگ واژه مترادف متضاد
عنکبوت از جمله خزندگانی است که دیدن آن را در خواب اکثر معبرین به دشمنی ضعیف و نادان تعبیر کرده اند. در جایی نوشته شده است که دیدن عنکبوت در خانه می تواند نمادی از خشم و عصبانیت یکی از افراد خانواده باشد.
تعبیر خواب عنکبوت
محمد بن سیرین: دیدن عنکبوت در خواب، دلیل بر مردی ضعیف و گمراه بود. اگر بیند عنکبوت بگرفت، دلیل است که بر چنین مردی ظفر یابد.
ابراهیم کرمانی گوید: دیدن عنکبوت به خواب، دلیل بر مردی بافنده بود.
منوچهر مطیعی تهرانی گوید: اگر در خواب عنکبوت ببینید که در خانه یا اتاق شماست یکی از اهالی خانه یا افراد خانواده در شما خشم و نفرت به وجود می آورد. بیشتر حالت نفرت و اشمئاز مطرح می شود یا خشم و نارضایی. اگر عنکبوت را جایی غیر از خانه خویش ببینید دشمن ضعیف ناشناسی این حالت را در شما به وجود می آورد. عنکبوت دشمن نیست بد خواهی است که بیشتر از آزار رساندن تنفر بر می انگیزد.
لوک اویتنهاو می گوید: دیدن عنکبوت: یک تحول مثبت در امور شما اتفاق خواهد افتاد.
آنلی بیتون می گوید: دیدن عنکبوت در خواب، نشانه آن است که با توانایی و دقت، کارهای خود را پیش خواهید برد و ثروتی گرد خواهید آورد.
اچ میلر می گوید: دیدن عنکبوت در خواب، بیانگر کسب ثروت است.
تعبیر خواب کشتن عنکبوت
لوک اویتنهاو: کشتن عنکبوت: پیروزی
آنلی بیتون می گوید: کشتن عنکبوت در خواب، نشانه آن است که با زن خود اختلاف و مشاجره پیدا خواهید کرد.
تعبیر خواب نیش زدن عنکبوت
آنلی بیتون می گوید: اگر خواب ببینید عنکبوتی شما را نیش می زند، نشانه آن است که از دست دشمنان خود عذاب خواهید کشید.
تعبیر خواب عنکبوت بزرگ
آنلی بیتون می گوید:
دیدن عنکبوتی بزرگ در خواب، نشانه آن است که بخت و اقبال مساعد به شما کمک خواهد کرد تا به سرعت ثروتی به دست بیاورید.
اگر خواب ببینید عنکبوتی بزرگ به همراه عنکبوتی کوچک به طرف شما می آید، نشانه آن است که تا مدتی کامیابی و سعادت همراه شما خواهد بود. اما اگر خواب ببینید عنکبوتی بزرگ شما را نیش می زند، نشانه آن است که دشمنان سعادت و خوشبختی شما را به گونه ای نابود می سازند.
اگر خواب ببینید از عنکبوتی بسیار بزرگ می گریزید، نشانه آن است که ثروتی را از کف خواهید داد.
اگر خواب ببینید عنکبوتی بسیار بزرگ به طرف شما می آید و شما او را می کشید، نشانه آن است که مقام مناسبی به چنگ می آورید. اما اگر بعد از کشتن عنکبوت متوجه شوید دیگر بار زنده می شود و به دنبال شما می گذارد، علامت آن است که وضعیت متزلزل مادی، شما را تحت فشار قرار خواهد داد.
تعبیر خواب عنکبوت طلایی
آنلی بیتون می گوید: اگر دختری خواب ببیند عنکبوت های طلایی در اطراف او حرکت می کنند، علامت آن است که شادمانی زندگیش افزایش می یابد و با دوستانی تازه آشنا خواهد شد
فرهنگ جامع تعبیر خواب
حقه، کلک
فرهنگ گویش مازندرانی