معنی عقبول عقبول((عُ)) سختی، شدت، باقی مانده تب و بیماری، تب خال، جمع عقابیل تصویر عقبول فرهنگ فارسی معین
عقبول عقبول باقی ماندۀ بیماری و بقیۀ دشمنی و پس ماندۀعشق، تبخاله که بعد از تب برآید، سختی. عُقبوله. ج، عَقابیل. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به عقبوله و عقابیل شود لغت نامه دهخدا
عقبوله عقبوله سختی سیز (شدت)، جسک مانده مانده بیماری، آتش پارسی تبجوش تبخال این واژه در فرهنگ معین پارسی دانسته شده واحد عقبول، جمع عقابیل فرهنگ لغت هوشیار