جدول جو
جدول جو

معنی عنزهانی - جستجوی لغت در جدول جو

عنزهانی
(عُ زُ نی ی)
مردی که طرب و جماع دوست ندارد و بازگردندۀ از آن، و یا ناکس، و یا آنکه نپوشد کینۀ صاحب خود را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مرد رویگردان از لهو و از زنان، که از آنها به طرب نیاید واز آنها دور شود، و گویند مرد لئیم و پست و گویند مردی که بغض و کینۀ صاحب خویش را کتمان نکند. (از اقرب الموارد). عنزهو. عنزهوه. عزه. عزه. عزهی ̍. عزهی ّ. عزهاه. عزهاء. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
نهانی، نهفته، پوشیده، به طور پوشیدهبرای مثال دی عزیزی گفت حافظ می خورد پنهان شراب / ای عزیز من نه عیب آن به که پنهانی بود (حافظ - ۴۴۰)
فرهنگ فارسی عمید
(عُ صُ نی ی)
سرکه ای است که از پیاز عنصل ساخته میشود. (از معجم البلدان). رجوع به عنصل شود
لغت نامه دهخدا
(عُ جُ نی یَ / عُ جُ یَ)
گولی و نادانی، بزرگ منشی، بزرگی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کبر و عظمت. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
یوسف بن اسماعیل بیروتی. از محدثان ومؤلفان متأخر عرب است، مؤلف ریحانهالادب با ذکر نام ده جلد از مصنفات وی آرد: ’تا چهل وهشت کتاب بدو منسوب و تماماً در مصر یا بیروت چاپ شده’. او راست:
آل طه یا آل خیر نبی
جدکم خیره و انتم خیار
اذهب اﷲ عنکم الرجس اهل ال
بیت قدما و انتم الاطهار
لم یسل جدکم علی الدین اجرا
غیر ود القربی ونعم الاجار.
(از ریحانهالادب ج 4 ص 164).
و نیز رجوع به معجم المطبوعات ص 1728 و کنی و القاب قمی ج 3 ص 197 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
منسوب است به نبهان که پدر قبیله ای است از بطون بنی طی. رجوع به نبهان شود
لغت نامه دهخدا
گیاه آذربو است. (از تحفۀحکیم مؤمن) (از مخزن الادویه). رجوع به آذربو شود
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ)
نهانی. نهفته. خبی ٔ. (منتهی الارب). خب ء. (منتهی الارب) (دهار). پوشیده. مستور. غیب. (منتهی الارب). خبیئه. مخفی. مقابل پیدا و آشکار:
گوئی اندر دل پنهانت همی دارم دوست
به بود دشمنی از دوستی پنهانی.
منوچهری.
نشست در مجلس عالی بحضور اولیای دولت و دعوت و زعیمان به پنهانیها و آشکارها. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 311).
ز آنروز بترس کاندر او پیدا
آید همه کارهای پنهانی.
ناصرخسرو.
غرضی کز تو نیست پنهانی
تو برآور که هم تو میدانی.
نظامی.
دی عزیزی گفت حافظ میخورد پنهان شراب
ای عزیز من گناه آن به که پنهانی بود.
حافظ.
- امثال:
که زیر رنج بود گنجهای پنهانی.
مجیر بیلقانی.
- پنهانی گفتن، تخافت. خفت. (منتهی الارب).
، مخفیانه. در خفا
لغت نامه دهخدا
نهفته نهانی پوشیده مستور مخفی غیب مقابل پیدا آشکار، مخفیانه در خفا، سرار (در احوال ماه) (التفهیم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
نهفته، نهانی، پوشیده، مخفی، مقابل پیدا، آشکار، مخفیانه، در خفا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهانی
تصویر نهانی
محرمانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
مخفیانه
فرهنگ واژه فارسی سره
اختفا، پوشیده، خفیه، خلوت، مخفیانه، مستور، نهانی، نهانی، درخفا، مخفیانه
متضاد: آشکارا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
سرًّا
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
Furtive, Furtively, Secretively, Stealth
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
furtif, furtivement, secrètement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
ukradkowy, potajemnie, sekretne, skryty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
gizli, gizlice
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
скрытный , тайно , скрытный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
heimlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
خفیہ , چھپ کر , خفیہ طور پر , خفیہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
গোপন , গোপনে , গোপনে , গোপন
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
fiche, kwa siri, siri
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
몰래 , 비밀스럽게 , 은밀한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
秘密的 , 偷偷地 , 秘密地 , 隐秘的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
ひそかな , こっそりと , 秘密に , 忍び寄る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
סודי , בסתר , בסודיות , סמוי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
गुप्त , गुपचुप तरीके से , गुप्त रूप से , गुप्त
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
tersembunyi, dengan diam-diam, secara diam-diam, diam-diam
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
ลับ , แอบ , อย่างลับๆ , ลับ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
таємний , потайки , таємно , прихований
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
furtivo, furtivamente, secretamente, sigiloso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
furtivo, furtivamente, segretamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
furtivo, furtivamente, secretamente, sorrateiro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
heimelijk, stiekem, sluipend
دیکشنری فارسی به هلندی