- عنجول (عُ)
جانورکی است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
معنی عنجول - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(عِجْ جَ)
لغت نامه دهخدا
گوساله. ج، عجاجیل. (منتهی الارب) ، مشتی از حیس و خرما و پسته با خرما آمیخته. (منتهی الارب)
(عُ جَ)
لغت نامه دهخدا
راسو. (ناظم الاطباء). رجوع به راسو شود. در یادداشتی بخطمرحوم دهخدا عنجل، ’سیاه گوش و عناق الارض و پروانه و فروانق و فجل’ معنی شده است. رجوع به سیاه گوش شود
(عُ جُ)
لغت نامه دهخدا
پیری که از کمی و برهنگی گوشت، استخوانهایش برآمده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
(غُ)
لغت نامه دهخدا
جانوری است مجهول الحقیقه. (منتهی الارب) (آنندراج). دابه ای است که حقیقت آن معلوم نیست. (از اقرب الموارد)
(اَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش قاین شهرستان بیرجند با 140 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن زعفران است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
بی تحمل، بی صبر، دستپاچه، شتابان، شتابزده، شتابناک، شتابنده، ناحمول، ناشکیبا
متضاد: صبور
متضاد: صبور
پنجه، چنگ انداختن
کرم کلفت درون کاسه ی سر گوسفند نر یا درون کنده ی پوسیده ی