- عنب
- انگور
معنی عنب - جستجوی لغت در جدول جو
- عنب ((عِ نَ))
- انگور
- عنب
- انگور، میوۀ خوشه ای با دانه های آب دار و شیرین به رنگ ها و انواع گوناگون، درخت این میوه، تاک، مو، رز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زغال اخته
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
ماده ای چرب، خوشبو، و معطر که از معده یا روده نوعی ماهی گرفته می شود و امروزه در عطرسازی به کار می رود
ماده ای خوش بو و خاکستری رنگ که در معده یا رودۀ عنبرماهی تولید و روی آب دریا جمع می شود. گاهی خود ماهی را صید می کنند و آن ماده را از شکمش بیرون می آورند
عنبر اشهب: نوعی عنبر خالص و تیره رنگ
عنبر اشهب: نوعی عنبر خالص و تیره رنگ
یک دانه انگور، جوش که بر تن آدمی بر آید
شیر بیشه
نوعی از بوی خوش و آن سرگین ستور بحری است، جسمی است خاکستری که آنرا از موجهای اقیانوس هند بدست میاورند
گول، فرو هشته گوشت آویزان گوشت
هندی تازی گشته از انبه نغزک از گیاهان
کلان بینی
به رنگ عنبر، سیاه رنگ
نوعی عنبر خالص و تیره رنگ
آلوده به عنبر، آمیخته به عنبر
دارای بوی خوش، خوش بو مانند عنبر
آکنده از عنبر، پر از عنبر، خوش بو
ظرفی که در آن عنبر می کردند، عنبرچه
خوش بو، خوش بو و سیاه رنگ مانند عنبر
ویژگی آنچه دارای بوی عنبر باشد، خوش بو
ظرفی که در آن عنبر می سوزاندند، خوش بو، خوش بوکننده
تاجریزی، گیاهی پایا علفی پرشاخه و بالارونده با برگ های پهن و دندانه دار، گل های سفید و میوه های ریز و سرخ رنگ شبیه دانۀ انگور که در کنارۀ جنگل ها و ساحل رودخانه ها می روید و بلندیش تا دو متر می رسد، جوشاندۀ ساقه های آن در طب قدیم به عنوان معرق و تصفیه کنندۀ خون در طب به کار می رفته، انگور روباه، روباه رزک، روباه رزه، روباه تربک، روس انگروه، روس انگرده، سکنگور، سگنگور، سگ انگور، روپاس، بارج، پارج، اورنج، اولنج، لما، ثلثان، تاجریزی پیچ
نام طبقه سوم از هفت طبقه چشم است، قسمت قدامی پرده عضلانی عروقی است که عموداً در عقب قرنیه و در جلو عدسی قرار دارد
گول، فرو هشته گوشت آویزان گوشت
امبرینه امبر چه امبر دان
امبری سیاه مشکی، خوشبوی، می امبرین
عنبر بسیار خوشبوی و خالص
امبر چه زیور زنانه ای که پر از امبر کنند
کوه بر کوه
امبر ماهی ماهی امبر
در این سروده: (بوی کز آن عنبر لرزان دهی گر به دو عالم دهی ارزان دهی نظامی) امبر لرزان، گیسو
امبر سوز آتشدان
امبر سکز از گیاهان