جدول جو
جدول جو

معنی عنابگون - جستجوی لغت در جدول جو

عنابگون
(عُنْ نا)
هر چیز که به رنگ عناب باشد. سرخ رنگ. (ناظم الاطباء). بگونه و رنگ چون عناب. مجازاً سرخ رنگ:
زآن می عنابگون در قدح آبگون
ساقی مهتابگون ترکی حورانژاد.
منوچهری.
دگر سبزی نروید بر لب جوی
که آب چشمها عناب گون است.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عناب گون
تصویر عناب گون
عناب رنگ، به رنگ عناب، سرخ رنگ، عنابی
فرهنگ فارسی عمید
(خُ بِ)
جمع واژۀ خنابس. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(غُ)
سیاهرنگ:
رایت شه تذرووش لیک عقاب حمله بر
پرچم شه غرابگون لیک همای معرکه.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(اَ)
روحانی مصری مخاطب دو نامه از فرفوریوس. (از تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 98). نام او را انابو و انابونا نیز ضبط کرده اند. رجوع به فهرست ابن الندیم و تاریخ الحکمای قفطی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
صورتی از آبگون به معنی نشاسته و نشا، دانا بکار شتر. آنکه استاد باشد در شترداری
لغت نامه دهخدا
تصویری از غرابگون
تصویر غرابگون
سیاه رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
پیلستکین بت پیلستکین و ماه سیمین نگار قند هار و شسمه چین (ویس و رامین)
فرهنگ لغت هوشیار
پرستنده پرستش کننده خدا عبادت کننده جمع عبده عباد عابدون عابدین. توضیح برای فرق آن از زاهد و عارف، جمع عابد، هیرمندان
فرهنگ لغت هوشیار
خانه ات آباد باد، که در مقام سپاس به کار رودشکر و سپاس
فرهنگ گویش مازندرانی