- عمیثل (عَ مَثَ)
آهسته رو از هر چیزی، جهت کلانی و فروهشتگی گوشت. (از منتهی الارب). کندرو و بطی ٔ بخاطر بزرگی و ورم و سستی گوشت. (از اقرب الموارد) ، اسب نیکوی جواد. (منتهی الارب) ، دامن کشنده و خرامان به ناز. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مرد چست و شادمان (از لغات اضداد است). (منتهی الارب). چالاک و فعال. (از اقرب الموارد) ، درازجامه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کوتاه بالای فروهشته گوشت. (منتهی الارب). شخص کوتاه قد و سست و آویزان گوشت. (از اقرب الموارد) ، درازدنب از آهو و بز کوهی و جز آن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، درشت و سطبر و پهن. (منتهی الارب). درشت و سخت و عریض. (از اقرب الموارد) ، شیر بیشه. (منتهی الارب). اسد. (اقرب الموارد) ، مهتر کریم. (منتهی الارب). سرور بزرگوار. (از اقرب الموارد)
