جدول جو
جدول جو

معنی عمهون - جستجوی لغت در جدول جو

عمهون(عَ مِ)
جمع واژۀ عمه. (از منتهی الارب). رجوع به عمه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَمْ می یو)
قبیلۀ منسوب به عم ّ مالک بن حنظله. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عُ)
دراز. (منتهی الارب). طویل. (اقرب الموارد) ، پر از گوشت و پیه. (منتهی الارب). مملو از گوشت و پیه. (از اقرب الموارد) ، شیر دفزک. شیر غلیظشده، مرد فیرنده و متکبر، تیزرو. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
سرگشته گردیدن. دودله شدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عمه. عمه. عموه. عموهیه. رجوع به عموه شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
گیاهی است خوشبوی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عُ)
گیاهی است، یا آن سماروغ سپید است. (منتهی الارب). سماروغ سپید یا گیاهی دیگر. (ناظم الاطباء). فطر است. (مخزن الادویه). فطر (ف / ف ) که نوعی است از قارچ و سماروغ. (از اقرب الموارد). ج، عراهین. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
عزاهی. رجوع به عزاهی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ج عمی یا عم. (از منتهی الارب). رجوع به عمی شود
لغت نامه دهخدا
(عُ)
جمع واژۀ عهن. رجوع به عهن شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
نبات و گیاهی است نیکو و طیب. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عرهون
تصویر عرهون
ژوبلک غارچ از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار