جدول جو
جدول جو

معنی عمهان

عمهان
(خُ)
سرگشته گردیدن. دودله شدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عمه. عمه. عموه. عموهیه. رجوع به عموه شود
لغت نامه دهخدا