جدول جو
جدول جو

معنی عمقیت - جستجوی لغت در جدول جو

عمقیت
(سَ / سِ بَ کَ دَ)
دورتکی. (ناظم الاطباء). ژرفنایی. دورفرودی
لغت نامه دهخدا
عمقیت
ژرفی
تصویری از عمقیت
تصویر عمقیت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عمایت
تصویر عمایت
لجاج، خیره سری، گمراهی
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
از ’م ق ت’، دشمن داشته. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). ممقوت. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
وادیی است در بلاد هذیل. و گویند زمینی است از برای هذیل، و نام آن در شعر ابوذؤیب آمده که در معجم البلدان منقول است و آن را به ضم اول نیز خوانده اند. (از معجم البلدان). زمینی است که در آن صاحب ابی ذؤیب کشته شد. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
نامی از نامهای خدای تعالی. (مهذب الاسماء) (السامی)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
از ’ق وت’، نگاهبان چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نگاهدارنده. (غیاث). حافظ چیزی. (از اقرب الموارد) ، گواه و حاضر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (غیاث). شاهدچیزی. (از اقرب الموارد) ، توانا و قوت دهنده. (مهذب الاسماء) (السامی). توانا و روزی دهنده. (غیاث) (آنندراج). توانا به قوت دادن و منه قوله تعالی: و کان اﷲ علی کل شی ٔ مقیتاً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مقتدر مانند آنکه می بخشد برای هر کسی قوت او را و گویند ’و کنت علی اسأته مقیتاً’، ای مقتدراً. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عُ)
منسوب به عمق. ژرفی.
- تزریق عمقی، تزریقی است که داخل عضلات کنند. در مقابل تزریق تحت جلدی
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دشمن گرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ مَ لَ)
دهی است از دهستان طارم پایین بخش سیردان شهرستان زنجان، دارای 704 تن سکنه. آب آن از رود خانه محلی و محصول آن غلات و سیب زمینی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(عِ قا)
نام گیاهی است. (از معجم البلدان). گیاهی است، نوعی از درخت در زمین حجاز و تهامه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عِمْ می)
نگاهبان و پاسبان زیرک. (منتهی الارب). محافظ داناو زیرک. (از اقرب الموارد) ، مست. (منتهی الارب). سکران. (اقرب الموارد) ، نادان سست. (منتهی الارب). جاهل ضعیف. (اقرب الموارد) ، آنکه او را رای نباشد و به جانبی راه نیابد. (منتهی الارب). ج، عمامیت. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
جمع واژۀ عمیته. (از اقرب الموارد). رجوع به عمیته شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عمیت
تصویر عمیت
نگاهبان و پاسبان زیرک، محافظ دانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمایت
تصویر عمایت
لجاج، گمراهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقیت
تصویر مقیت
نگاهبان چیزی، نگاهدارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمایت
تصویر عمایت
((عَ یَ))
گمراهی، لجاج، ستیهندگی
فرهنگ فارسی معین
امکان پذیری، عملی بودن
دیکشنری اردو به فارسی