جدول جو
جدول جو

معنی عمداً - جستجوی لغت در جدول جو

عمداً
(نِ بَ اَ تَ)
بقصد و بعمد و بطور اراده و اختیار. (ناظم الاطباء). اگر در امری ناکردنی جرأت نمایند و قصد را در آن مدخلی بود، چنانچه گویم فلان مرضی مهلک نداشت که بمیرد، لیکن عمداً زهر خورد و بمرد، پس عمداً است، و اگر جرأت و قصد را در آن مدخلی نیست، پس سهو است. (از آنندراج). دستی. دستی دستی. دانسته و فهمیده. از روی عمد. عامداً. متعمداً. قاصداً:
گر ناوکی اندازد عمدا بنشاند
پیکان پسین ناوک در پیشین سوفار.
منوچهری.
برآمد زاغ رنگ و ماغ پیکر
یکی میغ از ستیغ کوه قارن
چنانچون صدهزاران خرمن تر
که عمدا درزنی آتش بخرمن.
منوچهری.
سر او بسته به پنهان ز درون عمدا
سر ماسورگکی در سر او پیدا.
منوچهری.
آن را که ندانی چه طاعت آری
طاعت نبود بر گزاف و عمدا.
ناصرخسرو.
ستور از کسی به که بر مردمی
به عمدا ستوری کند اختیار.
ناصرخسرو.
چو کفتاری که بندندش به عمدا
همی گویند کاینجا نیست کفتار.
ناصرخسرو.
خورشید به مویه شود و روی بپوشد
کآن روی چو خورشید بیارایی عمدا.
مسعودسعد.
دانی که به عشق تو گرفتارم
برساخته ای تو خویشتن عمدا.
مسعودسعد.
دوش در روی گنبد خضرا
مانده بود این دو چشم من عمدا.
مسعودسعد.
رخسار صبح پرده به عمدا برافکند
راز دل زمانه به صحرا برافکند.
خاقانی.
بر آن سریر سر بی سران به تاج رسد
تو تاج بر سری از سر فرونهی عمدا.
خاقانی.
چشم دزدیدم ز نور حضرتش
تا نپنداری که عمدا دیده ام.
خاقانی.
قرهالعین مرا عمدا بجا بگذاشتند
یا خود آنان از ره دیگر مگر بازآمدند.
کمال الدین اسماعیل.
کس بدین شوخی و رعنائی نرفت
خود چنینی یا بعمدا می روی.
سعدی.
مردم از قاتل عمدا بگریزند بجان
پاکبازان بر شمشیر بعمدا آیند.
سعدی.
صید بیابان سر از کمند بپیچد
ما همه پیچیده در کمند تو عمدا.
سعدی
لغت نامه دهخدا
عمداً
((عَ مْ دَ نْ))
از روی قصد و نیت
تصویری از عمداً
تصویر عمداً
فرهنگ فارسی معین
عمداً
دانسته، آگاهانه
تصویری از عمداً
تصویر عمداً
فرهنگ واژه فارسی سره
عمداً
به طور عمدی، به قصد
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عمدا
تصویر عمدا
به عمد، باقصد و نیت، انجام دادن کاری از روی قصد و نیت نه به طریق پیشامد و تصادف
فرهنگ فارسی عمید
(عُمَ)
جمع واژۀ عمید. سردار و بزرگ قوم. رجوع به عمید شود: شکایتی از جمعی والیان و عمداء آنجا بر وی عرض کردند. (ترجمه محاسن اصفهان ص 98)
لغت نامه دهخدا
(نِ بَ کَ / کِ دَ)
بطور عمود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَ مَ)
نام کوه یا جایگاهی است. و برخی گویندکه آن قلعه ای است در رأس جبل در یمن که ازآن آل ذی یزن بوده است. و نیز گویند که اصل کلمه ’غمدان’ با غین میباشد. (از معجم البلدان). رجوع به غمدان شود
لغت نامه دهخدا
(تَ عَمْ مُ دَنْ)
دیده و دانسته و از روی قصد و بقصد و با اراده. (ناظم الاطباء). قاصداً. عامداً. متعمداً. عالماً
لغت نامه دهخدا
(عُ)
رسیل لشکر. پیغام برلشکر. (از منتهی الارب). رسیل لشکر، و در برخی نسخه ها بمعنی ’رئیس لشکر’ آمده است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عُمْ مَ)
بلندبالا. (منتهی الارب). طویل و مؤنث آن عمدانه باشد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نِ بَ تَ)
از حیثیت کار و عمل و بطور حقیقت و راستی، بطور تجربه و امتحان، جداً و بطور جدّ. (ناظم الاطباء). در عمل
لغت نامه دهخدا
(نُ کَ دَ)
قصداً و از روی قصد و دیده و دانسته. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نِ بَ بَ تَ)
بعمق. بگودی. بژرفا
لغت نامه دهخدا
بقصد و بعمد و بطور اراده و اختیار، دستی دستی، دانسته و فهمیده، از روی عمد، کامکیها خود کرده باختیار با قصد و نیت مقابل سهوا تصادفا: عمدا خود را به مهلکه انداخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمدان
تصویر عمدان
سالار سپاه بلند بالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عامداً
تصویر عامداً
((مِ دَ نْ))
از روی قصد و عمد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعمداً
تصویر تعمداً
((تَ عَ مُّ دَ نْ))
آگاهانه، دانسته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عملاً
تصویر عملاً
((عَ مَ لَ نْ))
در عمل، مقابل اسماً
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
Deliberate, Deliberately, Designedly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
délibéré, délibérément, de manière délibérée
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
故意的 , 故意地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
בכוונה , בזדון , בכוונה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
의도적인 , 고의로 , 의도적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
sengaja, dengan sengaja
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
जानबूझकर , जानबूझकर , जानबूझकर रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
opzettelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
deliberato, deliberatamente, intenzionalmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
deliberado, deliberadamente, de manera intencionada
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
deliberado, deliberadamente, intencionalmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
celowy, celowo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
навмисний , навмисно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
absichtlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
преднамеренный , преднамеренно , умышленно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عمدا
تصویر عمدا
故意の , 故意に , 意図的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی