- عمان
- اروستان نام سرزمینی است
معنی عمان - جستجوی لغت در جدول جو
- عمان ((عَ مّ))
- عموها
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اروستانی آن چه از اروستان آورند منسوب به عمان. منسوب به عمان
خون، کنایه از سرخ
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
جریانی پیوسته، بی آغاز، و بی انجام که در طی آن حوادثی برگشت ناپذیر از گذشته به حال تا آینده رخ میدهد، به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند فرخ زمان
آبادانی
هویدا، آشکار
شک، ظن، حدس، خیال، شبهه، تردید
خاکستر، سرگین، کود دادن با سرگین، پوسیدگی خرما بن، خرگوش رومی نفس زنان دم زننده، خروشنده غرنده بانگ و فریاد کننده از روی غضب، مهیب هولناک
زنهار، پناه
زمان
هلال، قوس، منحنی
داستان، افسانه ترسو و هراسان و گریزان، رمنده
روزگار، وقت، هنگام
هشت هشتگان هشت ثمانیه
مروارید، لولو
پناه، آسایش و آرامش، ایمنی
کمان تیر اندازی مردم پست و فرومایه
مخفف آسمان
گریان و نوحه کنان و زاری کنان
هراسان، آشفته و پریشان، برای مثال از آن ملک را نظام و زاین عهد را بقا / وزآن دوستان به فخر و زاین دشمنان شمان (عنصری - ۳۴۴)
ابر مرتفع، ابر پرباران
داستان بلند خیالی منثور
روغن فروش، روغن گر، روغن کار
وقت، هنگام، روزگار، عصر،
کنایه از اجل، مرگ،برای مثال تو را خود زمان هم به دست من است / به پیش روان من این روشن است (فردوسی۴ - ۲۵۰۴)
کلمۀ «زمان» در فارسی و عربی مشترک است و هر دو از آرامی ماخوذ است
زمان خواستن: وقت خواستن، مهلت خواستن
زمان دادن: وقت دادن، مهلت دادن
کنایه از اجل، مرگ،
کلمۀ «زمان» در فارسی و عربی مشترک است و هر دو از آرامی ماخوذ است
زمان خواستن: وقت خواستن، مهلت خواستن
زمان دادن: وقت دادن، مهلت دادن
رمنده، در حال رمیدن، گریزان، ترسو