جدول جو
جدول جو

معنی عماراب - جستجوی لغت در جدول جو

عماراب(عُ)
نام بطنی است از شاقیه، و آن یکی از قبائل عرب در سودان باشد. و قبیلۀ مزبور در ساحل نیل کبیر بسر میبرد. (از معجم قبائل العرب عمر رضا کحالهج 2 ص 821 از تاریخ السودان نعوم شقیر ج 1 ص 53)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ممارات
تصویر ممارات
جنگ کردن، جدال کردن، پیکار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عماقریب
تصویر عماقریب
پس از اندک مدت، به زودی، در این نزدیکی، عمّاًقریب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عماقریب
تصویر عماقریب
پس از اندک مدت، به زودی، در این نزدیکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امارات
تصویر امارات
اماره ها، نشانه ها، جمع واژۀ اماره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امارات
تصویر امارات
امارت ها، ولایت ها، جمع واژۀ امارت
فرهنگ فارسی عمید
(عُ مَ)
دو استخوان کوچکند در بن زبان و آن را دوشعبه است و هر دو گرد سر حلقوم گردیده و برگرفته انداز باطن. و در آن لغات است: عمرّتان. عمیرتان. عمیمرتان. (منتهی الارب). رجوع به عمرتان شود
لغت نامه دهخدا
(عِ)
جمع واژۀ عباره. رجوع به عبارت و عباره شود
لغت نامه دهخدا
(حِ)
جمع واژۀ حماره. (مهذب الاسماء). رجوع به حماره شود
لغت نامه دهخدا
(حِ)
دو سنگ برپاکرده که بر آنها سنگ دیگر نهند که علاه باشد و عرب بر آن کشک خشک کنند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) :
لاتنفع الشاوی فیها شاته
و لا حمارا و لا علاته.
راجز (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ اماره. علامتها و نشانها. (غیاث اللغات) (آنندراج) (از مهذب الاسماء) : اگر شغل هارون کفایت شود و ان شأاﷲ که شود، سخت زود که امارات آن دیده میشود و اگر دیرترروزگار گیرد رای درست تر بنده آن است که خداوند به مرو رود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 446). آثار ضعف و امارات عجز لشکر خراسان شایع و منتشر گشت. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 ص 38). و رجوع به اماره و امارت شود.
- امارات النبوه، نشانه های پیغمبری که عبارت از ارهاصات و معجزات قولی و فعلی است.
- علم امارات النبوه، علمی است که از نشانه های پیغمبری اعم از ارهاصات و معجزات قولی و فعلی و فرق آنها با سحر بحث میکندو موضوع و غایت آن آشکار است. در این باره کتابهای بسیاری نوشته اند که سودمندترین آنها ’اعلام النبوه’ تألیف ماوردی است. صاحب مفتاح السعاده این علم را ازفروع علم الهی دانسته، لیکن علم مستقل بودن آن محل بحث و نظر، و آن در حقیقت از اقسام علم کلام است. (ازکشف الظنون).
- قراین و امارات، ادله و امارات
لغت نامه دهخدا
(عَمْ ما ری یَ)
نام فرقه ای است از فرق فطحیّه که آن از فرق شیعه است. و عماریه اصحاب عمار بن موسی ساباطی میباشند. (از خاندان نوبختی تألیف عباس اقبال ص 260)
نام بطنی است از ذوی منصور، از معقل در مغرب أقصی. ریاست این بطن با فرزندان مظفر بن ثابت بن مخلف بن عمران بوده است. (از معجم قبائل العرب عمر رضا کحاله از تاریخ ابن خلدون ج 6 ص 67)
لغت نامه دهخدا
به معنی تازه بختی باشد یعنی بخت و دولت تازه و نو، (برهان)، تازه بختی، (جهانگیری)، تازه و نو و مساعدت بخت، (آنندراج) (انجمن آرا)،
و رجوع به حاشیۀ همین صفحه شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان ’میان دربند’ است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 300 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
نام بطنی است که به دهامشه منسوبند و در حماه بسر برند. (از معجم قبائل العرب عمر رضا کحاله ج 2 ص 822 از عشائرالشام وصفی زکریا ج 2 ص 151)
نام عشیره ای است از عنزه. این عشیره در حدود چهارهزار خانه و یازده هزار خیمه دارند. و منازل آنان در ساحل فرات قرار گرفته و از شمال محدود است به کربلاء تا عانه و بوکمال و از جنوب به نواحی نفود. و گاهی در طلب چراگاه و مرتع تا حدود اراضی نجد پیش میروند. این عشیره در اوایل بهار معمولاً در نواحی غربی کربلا و قسمت سفلای قعره بسر میبرند ودر تابستان در سواحل فرات و یا در اطراف چاهها و غدیرهای وادی حوران منزل میکنند. عمارات به دو قسمت جبل و دهامشه تقسیم میشوند. و احتیاجات خود را از برنج و خرما و پوشاک از قرای فرات تهیه میکنند و بازارعمده آنان در کربلاست. سرسخت ترین دشمنان عمارات، شمر میباشند که بین آنان از حدود یک قرن پیش دشمنی سختی بوجود آمده است. (از معجم قبائل العرب عمر رضا کحاله ج 2 ص 821 از عشائرالشام وصفی زکریا ج 2 ص 95، و تاریخ سینا تألیف نعوم شقیر ص 671، و عشائرالعراق عزاوی ص 267، و البادیه تألیف عبدالجبار راوی ص 85)
نام فرقه ای است از علایا، از لیاثنه در وادی موسی. اصل آنان از قریۀ ادنی از اعمال خلیل است. (از معجم قبائل العرب عمر رضا کحاله ج 2 ص 822 از تاریخ شرقی الاردن و قبائلها تألیف بیک ص 365)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
جمع واژۀ عمارت. ساختمانها. رجوع به عمارت شود
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ)
دهی است از دهستان چمچمال بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاه، واقع در 14هزارگزی جنوب باختری صحنه و 10هزارگزی جنوب راه شوسۀ کرمانشاه به همدان. ناحیه ای است دشت و دارای آب و هوای سرد معتدل و295 تن سکنه. آب آن از درۀ سرخانی تأمین می شود. ومحصول آن غلات، حبوب و توتون است. اهالی آنجا به زراعت اشتغال دارند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
نام بطنی است از جعلیین که مشهورترین قبایل عرب در سودان بر ساحل نیل باشند. (از معجم قبائل العرب ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از امارات
تصویر امارات
فرمانروائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمارات
تصویر جمارات
جمع جمار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ممارات
تصویر ممارات
جنگ کردن جدال کردن، جدال ستیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مماراه
تصویر مماراه
ممارات در فارسی: پیکار، دشمنی رویداد ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیارات
تصویر عیارات
جمع عیار، خران گور خران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عماریس
تصویر عماریس
جمع عمروس، برگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عماریط
تصویر عماریط
جمع عمروط، دزدان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع عقار، دستکرد ها متاع سرای اثاث خانه، آب و زمین ملک ضیعه جمع عقارات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمادات
تصویر عمادات
ستون های ساختمان ستون ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمارطه
تصویر عمارطه
جمع عمروط، دزدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمارات
تصویر عمارات
جمع عمارت، ساختمانها
فرهنگ لغت هوشیار
گزاره ها تعبیر کردن (کلام خواب و جز آن) شرح دادن، تکلم کردن، تعبیر شرح، تکلم، طرز بیان طریقه ادای سخن، انشا، مجموع چند جمله به هم پیوسته جمع عبارات. یا به عبارت دیگر 0 به عبارت اخری. یا فن عبارت. باری ارمینیاس. یکی از بخشهای علوم منطقیه. یا عبارت بودن از. شامل بودن متضمن بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدارات
تصویر عدارات
مار آبیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امارات
تصویر امارات
((اِ))
جمع اماره (امارت)، ولایت ها، فرمانفرمایی ها، سرداری ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عبارات
تصویر عبارات
((عِ))
جمع عبارت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ممارات
تصویر ممارات
((مُ))
جنگ کردن، جدال کردن، جدال، ستیزه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عمارات
تصویر عمارات
((عِ))
جمع عمارت
فرهنگ فارسی معین