جدول جو
جدول جو

معنی علیص - جستجوی لغت در جدول جو

علیص
(عُلْ لَ)
گیاهی است که نان خورش کنندو از آن شوربا سازند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علیم
تصویر علیم
(پسرانه)
دانا، آگاه، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از علیا
تصویر علیا
(دخترانه)
رفیع، والا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از علیه
تصویر علیه
علیّه، بلند مرتبه، با رفعت، دارای شرف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علیا
تصویر علیا
هر مکان مرتفع، جای بلند، سرکوه، آسمان
مقابل سفلیٰ، ویژگی جای بلند، بالا، والا، با ارزش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علیق
تصویر علیق
تمشک، میوه ای ترش مزه شبیه شاتوت یا توت فرنگی و به رنگ سرخ مایل به سیاهی که بوتۀ آن خودرو است و در جاهای گرم و مرطوب در جنگل ها و صحراها می روید در بعضی جاها آن را می کارند و تربیت می کنند و میوۀ بهتر و درشت تری از آن به دست می آورند، دارای ویتامین C، قند، اسیدسیتریک و اسیدمالیک بوده و اشتهاآور و ملین و مدر و ضد اسکوربوت است همچنین ترشح عرق را زیاد می کند و برای تصفیۀ خون نافع است، توت سه گل، تلو، توت العلیق، علّیق الجبل، سه گل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علیل
تصویر علیل
بیمار، مریض، رنجور، دردمند، دارای معلولیت مثلاً دستش علیل بود، کنایه از ناقص، نامفهوم، نارسا، با بیماری و رنج مثلاً یک عمر علیل زندگی کرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علیه
تصویر علیه
برضد، به زیان، مخالف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علیه
تصویر علیه
بلند مرتبه، با رفعت، دارای شرف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علیم
تصویر علیم
دانا، دانشمند، از نام های خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علیق
تصویر علیق
خوراک ستور، آنچه چهارپایان می خورند از کاه، جو، بیده و علف
فرهنگ فارسی عمید
(عُ لَ)
منسوب است به علیص، و او علیص بن ضمضم بن عدی است. که رعیل بن عصام بن حصن بن حارثه بن علیص شاعر به او منسوب است. (از اللباب فی تهذیب الانساب ابن اثیر)
لغت نامه دهخدا
(بُ لَ)
درد شکم آوردن. تخمه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از علیث
تصویر علیث
ورهمین نان از جو و گندم آمیخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلیص
تصویر قلیص
بسیار، آب بالا آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عویص
تصویر عویص
کار دشوار، سختی، نیرو، جنبش، روان، جای ناهموار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علیا
تصویر علیا
هر جای بلند، مونث اعلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علیت
تصویر علیت
وهانگی انگیزگی علت بودن
فرهنگ لغت هوشیار
واسان خوراک ستور کاه و جو اسپست (یونجه)، کیهه از گیاهان خوراک ستوران از کاه و یونجه و علف و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علیف
تصویر علیف
گوسفند فربه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علیک
تصویر علیک
بر تو
فرهنگ لغت هوشیار
انگشتال بیمار مریض بیمار رنجور، کسی که بر اثر بیماری و اختلال مزاج بنیه خود را از دست داده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علیم
تصویر علیم
دانا، از نام های خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علیه
تصویر علیه
بلند رتبه، رفیع القدر، بلند و بالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلیص
تصویر دلیص
آب زر، رخشان، نرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علیه
تصویر علیه
((عَ لَ هِ))
بر او، در فارسی به معنای ضد او، به زیان او
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علیه
تصویر علیه
((عَ لِ یَّ))
مؤنث علی، بلند مرتبه، ارجمند، از اهل رفعت و شرف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علیم
تصویر علیم
((عَ))
دانا، آگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علیل
تصویر علیل
((عَ))
مریض، بیمار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علیق
تصویر علیق
((عَ لِ))
خوراک چهارپایان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علیت
تصویر علیت
((عِ یَّ))
علت بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علیا
تصویر علیا
((عُ لْ))
جای بلند، آسمان، سر کوه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علیا
تصویر علیا
بلندتر، بالاتر، هر جای بلند و مرتفع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علیت
تصویر علیت
Causality
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از علیت
تصویر علیت
причинность
دیکشنری فارسی به روسی