دهی است کوچک از دهستان ندوشن بخش خضرآباد شهرستان یزد واقع در 19 هزارگزی جنوب باختری خضرآباد و هزار و پانصدگزی راه ندوشن. ناحیه ایست کوهستانی دارای آب و هوای معتدل و مالاریائی. سکنۀ آن 75 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه آن فرعی میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است کوچک از دهستان ندوشن بخش خضرآباد شهرستان یزد واقع در 19 هزارگزی جنوب باختری خضرآباد و هزار و پانصدگزی راه ندوشن. ناحیه ایست کوهستانی دارای آب و هوای معتدل و مالاریائی. سکنۀ آن 75 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه آن فرعی میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
مؤنث علوی، منسوب به علی، بمعنای لغوی کلمه که بلند و برتر است. - کواکب علویه، زحل و مشتری و مریخ. (از اقرب الموارد). اما در تداول فارسی زبانان ضبط کلمه، علویه تأنیث علوی است. و کواکب علویه زحل و مشتری و مریخ دانسته شده اند. (ازیادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون، و نیز رجوع به علویه و علویین شود
مؤنث علوی، منسوب به علی، بمعنای لغوی کلمه که بلند و برتر است. - کواکب علویه، زحل و مشتری و مریخ. (از اقرب الموارد). اما در تداول فارسی زبانان ضبط کلمه، عِلْویه تأنیث عِلوی است. و کواکب عِلویه زحل و مشتری و مریخ دانسته شده اند. (ازیادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون، و نیز رجوع به عِلویه و عِلویین شود
تأنیث علوی. رجوع به علوی و علویه و علویین شود. - علم آثار علویه، علم به امطار و ریاح و رعود و بروق و شهب و نیازک و امثال آن، و آن یکی از اقسام علوم طبیعیۀ قدما باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا)
تأنیث عِلوی. رجوع به عِلوی و عَلویه و عِلویین شود. - علم آثار علویه، علم به امطار و ریاح و رعود و بروق و شهب و نیازک و امثال آن، و آن یکی از اقسام علوم طبیعیۀ قدما باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا)
زاده علی علیه السلام، باور دار علی علیه السلام شتفتی بالایین ابریک پهرمیک منسوب به علو. مونث علوی. یا جواهر علویه. ستارگان. یا کواکب علویه. سبعه سیاره هفت کوکب
زاده علی علیه السلام، باور دار علی علیه السلام شتفتی بالایین ابریک پهرمیک منسوب به علو. مونث علوی. یا جواهر علویه. ستارگان. یا کواکب علویه. سبعه سیاره هفت کوکب
دهی است جزء دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر واقع در 7 هزارگزی شمال باختری ورزقان و 4 هزار و پانصد گزی راه ارابه رو تبریز به اهر. ناحیه ایست جلگه و دارای آب و هوای معتدل. سکنۀ آن 774 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و سیب زمینی است. اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. دارای راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر واقع در 7 هزارگزی شمال باختری ورزقان و 4 هزار و پانصد گزی راه ارابه رو تبریز به اهر. ناحیه ایست جلگه و دارای آب و هوای معتدل. سکنۀ آن 774 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و سیب زمینی است. اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. دارای راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
قصبه ایست از دهستان دهق بخش نجف آباد شهرستان اصفهان واقع در 46 هزارگزی شمال باختری نجف آباد و متصل براه ماشین رو علویجه به تیران. ناحیه ایست جلگه و دارای آب و هوای معتدل و 6388 تن سکنه است. آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آن غلات، حبوبات، انگور، سیب زمینی، هلو، توت، لبنیات، پشم، روغن، پنبه، بادام، کتیرا، گردو، زردآلو، صیفی و سیب است. اهالی آن به زراعت و گله داری اشتغال دارند. صنایع دستی زنان کرباس، کیش و قالی بافی است. راه آن اتومبیل رو است. دارای دبستان، پاسگاه ژاندارمری، زیارتگاه، گاراژ، و در حدود 50 باب دکان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
قصبه ایست از دهستان دهق بخش نجف آباد شهرستان اصفهان واقع در 46 هزارگزی شمال باختری نجف آباد و متصل براه ماشین رو علویجه به تیران. ناحیه ایست جلگه و دارای آب و هوای معتدل و 6388 تن سکنه است. آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آن غلات، حبوبات، انگور، سیب زمینی، هلو، توت، لبنیات، پشم، روغن، پنبه، بادام، کتیرا، گردو، زردآلو، صیفی و سیب است. اهالی آن به زراعت و گله داری اشتغال دارند. صنایع دستی زنان کرباس، کیش و قالی بافی است. راه آن اتومبیل رو است. دارای دبستان، پاسگاه ژاندارمری، زیارتگاه، گاراژ، و در حدود 50 باب دکان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دختر اسماعیل عدوی قیسی است. یکی از زنان بزرگ جهان اسلام است که در عرفان و تصوف سیری داشت بسیار متزهد و عابد بود. عطار در وصفش گوید آن مخدرۀ خدر خاص، آن مستورۀ ستراخلاص، آن سوختۀ عشق و اشتیاق، آن شیفتۀ قرب و احتراق، آن گم شدۀ وصال و آن... بنابر نقل تذکره الاولیاء وی مدتی بقید رقیت درآمد. رجوع به رابعۀ عدویه و به تذکره الاولیاء شود
دختر اسماعیل عدوی قیسی است. یکی از زنان بزرگ جهان اسلام است که در عرفان و تصوف سیری داشت بسیار متزهد و عابد بود. عطار در وصفش گوید آن مخدرۀ خدر خاص، آن مستورۀ ستراخلاص، آن سوختۀ عشق و اشتیاق، آن شیفتۀ قرب و احتراق، آن گم شدۀ وصال و آن... بنابر نقل تذکره الاولیاء وی مدتی بقید رقیت درآمد. رجوع به رابعۀ عدویه و به تذکره الاولیاء شود
بندر و دهی از دهستان ثلاث بخش کنگان شهرستان بوشهر. سکنۀ آن 900 تن. آب آن از چاه. محصول آن غلات، خرما، تنباکو و پیاز است. لنگرگاه این آبادی در داخل خلیج نای بند و پنج کیلومتر و نیمی ساحل به عمق پنج متر است و برای کشتی های کوچک مناسب میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
بندر و دهی از دهستان ثلاث بخش کنگان شهرستان بوشهر. سکنۀ آن 900 تن. آب آن از چاه. محصول آن غلات، خرما، تنباکو و پیاز است. لنگرگاه این آبادی در داخل خلیج نای بند و پنج کیلومتر و نیمی ساحل به عمق پنج متر است و برای کشتی های کوچک مناسب میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
نیک پیچانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). سخت تافتن. یقال: لویت اعناق الرجل فی الخصومه (شدّد اللکثره و المبالغه). (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). قال اﷲ تعالی: لووا رؤسهم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، غالب شدن بر کسی، دشوار شدن کار بر کسی. (از اقرب الموارد)
نیک پیچانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). سخت تافتن. یقال: لویت اعناق الرجل فی الخصومه (شُدِّدَ اللکثره و المبالغه). (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). قال اﷲ تعالی: لووا رُؤسهم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، غالب شدن بر کسی، دشوار شدن کار بر کسی. (از اقرب الموارد)
جمع واژۀ لواء. (دهار) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). جمع واژۀ لواء. علمهای فوج یعنی نشانهای لشکر. (از غیاث اللغات) (آنندراج) (از منتهی الارب). رجوع به لواء شود: گوید بخور کت نوش باد این جام می از بامداد ای ازدر ملک قباد با تاج و تخت و الویه. منوچهری. و الویه از مساعدت نصرت و ظفر افراخته شده. (جهانگشای جوینی).
جَمعِ واژۀ لِواء. (دهار) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ لِواء. علمهای فوج یعنی نشانهای لشکر. (از غیاث اللغات) (آنندراج) (از منتهی الارب). رجوع به لِواء شود: گوید بخور کت نوش باد این جام می از بامداد ای ازدر ملک قباد با تاج و تخت و الویه. منوچهری. و الویه از مساعدت نصرت و ظفر افراخته شده. (جهانگشای جوینی).