جدول جو
جدول جو

معنی علویات - جستجوی لغت در جدول جو

علویات
پدیده های عالم بالا، ستارگان و افلاک
تصویری از علویات
تصویر علویات
فرهنگ فارسی عمید
علویات
(عَ لَ وی یا)
جمع واژۀ علویه. رجوع به علویه شود
لغت نامه دهخدا
علویات
جمع علویه، اپرپکان ابریکان جمع علویه مقابل سفلیات: اسباب پرورش او را از علویات و سفلیات ساخته
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عادیات
تصویر عادیات
(دخترانه)
نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عطریات
تصویر عطریات
خوش بوها، بوهای خوش، چیزهای عطردار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علویان
تصویر علویان
علوی ها، از نسل یا اولاد علی بن ابی طالب (ع) ها، سیّدها، شیعه ها، جمع واژۀ علوی
فرهنگ فارسی عمید
(حَ لَ وی یا)
در تداول فارسی، شیرینی ها:
گز راز جملۀ حلویات از چه رو
چشم تمام مجلسیان بر شکست اوست.
میرزا اشتها
لغت نامه دهخدا
(اَلْ)
جمع واژۀ الویه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). جج لواء. رجوع به الویه و لواء شود
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ عاویه
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ جَ)
دهی است از دهستان سراجو از بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 3 هزارگزی شمال خاوری راه شوسۀ مراغه به دهخوارقان. ناحیه ایست دامنه و دارای آب و هوای معتدل سالم. سکنۀ آن 763 تن است. آب آن از صوفی چای تأمین میشود. محصول آن غلات، پنبه، چغندر، کشمش، نخود، زردآلو و بادام است. اهالی به زراعت اشتغال دارند و صنایع دستی آنها جاجیم بافی است. دارای راه ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ)
جمع فارسی علوی. رجوع به علوی شود. سادات. (برهان قاطع) : امیر خواجه علی میکائیل را بخواند و گفت: رسولی می آید بساز با کوکبۀ بزرگ از اشراف علویان و قضاه و علما وفقها به استقبال روی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 288). خلافت عباسیان را خللی که آید آن است که در زمین طبرستان ناجمی پیدا آید از علویان. (تاریخ بیهقی ص 422)
لغت نامه دهخدا
(عُ)
جمع واژۀ علوفه. آنچه ستوران خورند، آذوقه وتوشه و ارزاق: امیر بفرمود بتعجیل کسان رفتند و بر روستای بیهق علوفات راست کردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 375). خواجه حسین وکیل شغل بساخت و بیستم این ماه سوری برفت تا مثال دهد علوفات بتمامی ساختن، چنانکه هیچ بینوایی نباشد. (تاریخ بیهقی ص 450)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خلدیات
تصویر خلدیات
موش کوریان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلقیات
تصویر تلقیات
جمع تلقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلوینات
تصویر تلوینات
جمع تلوین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلویمات
تصویر تلویمات
جمع تلویم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفویات
تصویر شفویات
لب شکافتگان تیره نانوک ها (نعناع)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلویحات
تصویر تلویحات
پرهو دان جمع تلویح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلونات
تصویر تلونات
جمع تلون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلکیات
تصویر سلکیات
نواریان کرم های نخی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلقیات
تصویر حلقیات
کرم های چنبری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرویات
تصویر صرویات
تیره لاله های مردابی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع خلقیه، رفتارها، جمع خلقیه، آفرینشی ها آفریدگان جمع خلقیه جمع خلقیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الوسات
تصویر الوسات
جمع الوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلمیات
تصویر حلمیات
کنه ساران
فرهنگ لغت هوشیار
نخستین ها، بن ها نمودها، جمع اولیه: نخستینهااولها، تصورات و تصدیقات بدیهی و قضایای ضروری
فرهنگ لغت هوشیار
خداشناسی جمع الهیه. آنچه مربوط به (اله) باشد، حکمت الهی (بمعنی اعم) حکمت مابعد الطبیعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علوفات
تصویر علوفات
جمع علوفه، واسان ها جمع علوفه آنچه ستوران خورند، آزوقه: توشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جزویات
تصویر جزویات
چیزهای اندک و خرد و صغیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخویات
تصویر رخویات
نرم تنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذعلوقیات
تصویر ذعلوقیات
ساگشیریان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلبیات
تصویر دلبیات
از پارسی دلبیان چناریان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلوکات
تصویر بلوکات
رمن نادرست بلوک ها جمع بلوک بسیاق عربی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علدیات
تصویر علدیات
ریش بزیان تیره گیاهان ریش بزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جعلیات
تصویر جعلیات
گوگالیان
فرهنگ لغت هوشیار