جدول جو
جدول جو

معنی علوانیه - جستجوی لغت در جدول جو

علوانیه(عَ جِ)
قریه ای است کوچک جزء آبادی ’رضاگاهی’ که دهی از دهستان جزیره صلبوخ بخش مرکزی شهرستان آبادان است. رجوع به رضاگاهی شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عدنانیه
تصویر عدنانیه
قبایلی که پس از غلبه بر قحطانیون و آموختن زبان و آداب آنان به تدریج جزء طوایف عرب به شمار آمده اند، عرب مستعربه، عرب اسماعیلیّه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علانیه
تصویر علانیه
ظاهر شدن، هویدا شدن، آشکار شدن، مقابل سر، آشکارگی، آشکارا، آشکار
فرهنگ فارسی عمید
(صَ نی یَ)
از نواحی دمشق است خارج باب توما از اقلیم خولان. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عَ نی یَ)
اراضی... حجاز و نجدو اراضی مجاور آن از اواسط جزیره العرب و آنان را مضریه گویند و معدیه هم نامند. رجوع به قحطانیه شود
لغت نامه دهخدا
(عِ نی یَ)
لغت یهود. (اقرب الموارد). زبان عبری. (ناظم الاطباء). رجوع به عبرانی و عبرانیان شود
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ زَ)
شهرکی است به ثغور مرج دیباج نزدیک مصیقه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شَهَْ نی یَ)
تأنیث شهوانی. (یادداشت مؤلف) ، بمعنی شهوانی. (از ناظم الاطباء) : نفس شهوانیه، روح طبیعیه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ نی یَ)
زن زناکار. (ناظم الاطباء). زن فاجر. (از اقرب الموارد). عرکیّه. رجوع به عرکیه شود، زن ستبر گنده. (ناظم الاطباء). زن غلیظ و بزرگ جثه. (از اقرب الموارد). عرکیه. رجوع به عرکیه شود
لغت نامه دهخدا
نام فرقه ای از فرق میان عیسی و محمد علیهماالسلام. (الفهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(سُ نی یَ)
نام یکی از دهستانهای بخش حومه شهرستان زنجان. و طرفین راه آهن و شوسۀ زنجان به قزوین واقع و هوای آن سردسیر است. چمن بزرگ آن که فعلا چندان اهمیتی ندارد و در ازمنۀ قدیم مهم و مشهور بوده است. قصبۀ سلطانیه که دارای آثار ابنیۀ باستانی است مرکز این دهستان است. این دهستان از 34 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل و جمع نفوس آن در حدود 20 هزارتن است. قراء مهم آن بشرح زیر است: سلطانیه، گزلدره، بوئین، خیرآباد، قره بلاغ، سرخه دیزج قلعه، ساریجلو، یوسف آباد، ترکانده، سنبل آباد. قصبۀ مرکزی دهستان سلطانیه. بخش مرکزی شهرستان زنجان است. و دارای 4250تن سکنه است. آب آن از قنات و رود خانه محلی تأمین میشود. محصول آن غلات و بنشن است. آثار باستانی مطابق دفتر اداره باستانشناسی بشرح زیر است:
1- مقبرۀ سلطان محمد خدابنده در عهد همان سلطان بین 703 و 716 ه. ق. بنا شده است.
2- مقبرۀ ملاحسن شیرازی قسمت باختری قصبه. تاریخ بنا اوائل عهد صفویه. ملاحسن یکی از علمای معروف در حکمت الهی بود و در زمان سلطنت شاه اسماعیل اول میزیسته. 3- مقبرۀ چلبی اوغلی در قسمت باختری قصبه تاریخ بناء اوایل قرن هشتم هجری و خانقاه مجاورش دارای تاریخ 733 است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(مَرْ نی یَ)
مروانیان. بنی مروان. آل مروان. رجوع به آل مروان شود.
- قصعه یا قعبۀ مروانیه، در بیت ذیل از منوچهری ظاهراً مراد کأس ام حکیم است، چه ام حکیم ساقیۀ ولید بن یزید خلیفۀ اموی مروانه نام داشته است. رجوع به تعلیقات دیوان منوچهری (ص 256) و الاغانی ابوالفرج اصفهانی شود:
خشت از سرخم برکند باده ز خم بیرون کند
وانگه ورا درافکند در قعبۀ مروانیه.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(سَ هََ جَ)
خلاف کردن. لواذ. ملاوذه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
رجوع به ماللهند بیرونی ص 162 شود
لغت نامه دهخدا
(لَ نی یَ)
فرقه ای از فرق میان عیسی و محمد علیهم االسلام. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(مَ نی یَ)
قومی است از نصاری که مریم علیهاالسلام را به خدایی منسوب کنند. (آنندراج). نام گروهی از ترسایان. (ناظم الاطباء). طایفه ای از نصاری منسوبند به ملکاء که بر تمامت روم مستولی شد و ایشان گویند مسیح دو جوهر دارد یکی لاهوتی و دیگری ناسوتی و آن هردو یک جوهرند و قتل و صلب بر ناسوت و لاهوت هردو واقع شد و بعضی از ایشان گویند او قدیم است و هو الله و بعضی گویند هو ابن الله. (نفایس الفنون). یک فرقه از فرق نصاری. (حبیب السیر چ قدیم تهران ج 1 ص 53). و رجوع به ملکا و ملکائیه و ملکیه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ نی یَ)
زن نرم ونازک. املودانیّه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جاریه ملدانیه، دختر نرم و نازک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(لُ یِ)
کامیل. رمان نویس بلژیکی، از جملۀ طبیعیون، مولد ایکسل - بروکسل (1844-1913 میلادی)
پیر. ستاره شناس فرانسوی، مولد سن سور نزدیک ویر (1676-1757 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(کِلْ لِ نی یَ)
امراءه کلمانیه، زن بسیارکلام و پرگوو زبان آور. (ناظم الاطباء). و رجوع به کلمانی شود
لغت نامه دهخدا
(سَ نی یَ)
نام فرقه ای از غلاه معتقدبه الوهیت سلمان فارسی. (از خاندان نوبختی ص 257)
لغت نامه دهخدا
(کَ تِ کَ)
جایی است بین سوس و صیمره و یا در حدود آن دو. و شمربن ذی الجوشن شریک در قتل حسین بن علی (ع) در اینجا کشته شد.
(معجم البدان)
لغت نامه دهخدا
(فَهَْ یَ)
خطاب حق بطریق مکافحه در عالم مثال. (تعریفات). فوانیه
لغت نامه دهخدا
(عَلْ وی یَ)
علیائیه. از فرق غلاه و اصحاب ’علیأبن ذراع دوسی’ یا ’اسدی’ هستند که حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) را خدا میدانستند و حضرت رسول را پیغمبری میشمردند که از جانب او به رسالت آمده است. و با غلاه دیگر از قبیل مخمسه و محمدیه در پاره ای از عقاید اشتراک داشتند. و کسی که در انتشار این عقاید سعی بسیار داشت، بشار شعیری از معاصران حضرت صادق (ع) بود و وی خود رابندۀ علی بن ابی طالب (ع) و از جانب او رسولی میدانست که بر محمدیه مبعوث شده است، و با خطابیه یعنی اصحاب ابوالخطاب در چهار کس، یعنی علی و فاطمه و حسن و حسین توافق داشت و میگفت که معنای فاطمه و حسن و حسین تلبیس است و غرض حقیقی درین اسامی ’علی’ است، چه او در امامت بر این سه شخص تقدم دارد. علیاویه در اباحت و تناسخ و تعطیل با مخمسه تفاوتی نداشتند ولی نبوت پیغمبر اسلام و رسالت سلمان فارسی را از جانب او، چنانکه محمدیه میگفتند، نمی پذیرفتند بلکه محمد بن عبدالله را بندۀ علی بن ابی طالب میشمردند. محمدیه میگفتند که چون بشار شعیری منکر رسالت سلمان و ربوبیت حضرت رسول گردید بصورت مرغی که ’علیاء’ نام داشت مسخ شد، و فرقۀ طرفدار او بهمین جهت علیائیه خوانده شدند.
مخمسه و علیاویه و محمدیه و خطابیه میگفتند که هر کس خود را به آل محمد منتسب دارد درین ادعا دروغگو و نسبت به خدا مفتری است، مثل یهود و نصاری در آیۀ ’و قالت الیهود و النصاری نحن أبنأالله و أحباؤه. قل فلم یعذبکم بذنوبکم، بل أنتم بشر ممن خلق’ (قرآن 21/5) ، چه عبدالله به عقیدۀ محمدیه، و علی بن ابی طالب به عقیدۀ علیاویه، پروردگارانی باشند که نه از کسی زاده اند و نه ایشان را فرزندی باشد. (از خاندان نوبختی عباس اقبال، ص 259 از رجال کشی، ص 131 و سایر صفحات و خطط ج 4 ص 177 و ابن حزم ص 186)
لغت نامه دهخدا
(عُ مَ)
قریه ای است بزرگ و نیز قلعه ای است در شرق موصل متصل بناحیۀ شوش و مرج. در آن دیهها و درختهای مو وجوددارد. این قلعه اکنون مشرف به ویرانی است و از آن چیزی باقی نمانده و در آن غاری است که گویند غار داودبوده است و آن را زیارت کنند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(دی نیْ یَ)
لواء. ایالت دیوانیه، واقع در جنوب عراق مرکزی بر رود حله (شاخه ای از فرات) جمعیت 12000. در سال 1271 ه. ق. تأسیس شد. ساکنین آن عرب و شیعه هستند. (از دایره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
معبودیت. الوهیه. الوهه. الهیه. (از اقرب الموارد). رجوع بهمین کلمات شود
لغت نامه دهخدا
(اِلْ نی یَ)
نام فرقه ای از فرق میان عیسی و محمد صلوات الله علیهما. (از فهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ملکانیه
تصویر ملکانیه
نام گروهی که مریم را خدا می دانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوذانیه
تصویر لوذانیه
ترفند (حلیه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبرانیه
تصویر عبرانیه
یهودی زن، زبان یهودی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلطانیه
تصویر سلطانیه
با خوری
فرهنگ لغت هوشیار
گروهی که سلمان پارسی را خدا می دانستند و واژه (مسلمان) را برگرفته از سلمان
فرهنگ لغت هوشیار
آشکارایی آشکارگی، سر شناس: مرد ظاهر شدن هویدا گشتن، آشکارگی مقابل سر، آشکار ظاهر، معروف مشهور. یا در علانیه. در آشکار آشکارا مقابل در سر. ظاهر و هویدا شدن و انتشار یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلوایه
تصویر بلوایه
باد خوراک، پرستو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علانیه
تصویر علانیه
((عَ یِ))
ظاهر شدن، آشکار گشتن، آشکار، ظاهر
فرهنگ فارسی معین