جدول جو
جدول جو

معنی علم - جستجوی لغت در جدول جو

علم
دانش
تصویری از علم
تصویر علم
فرهنگ واژه فارسی سره
علم
رایت، پرچم، بیرق، نشان، نشانه، در علوم ادبی نامی که شخص به آن معروف باشد، اسم خاص، مهتر، بزرگ تر قوم،
پارچۀ بسته شده بر بالای چوبی که در مراسم عزاداری در جلو دستۀ عزاداران حمل می شود، نقش و نگار جامه
علم به خون تازه (چرب) کردن: علم را به خون دشمن آغشته ساختن در جنگ
علم روز: کنایه از صبح، آفتاب
علم شدن: کنایه از مشهور شدن، معروف شدن، سرشناس شدن، برای مثال هر که علم شد به سخا و کرم / بند نشاید که نهد بر درم (سعدی - ۱۵۶)
علم صبح: کنایه از روشنایی صبح
علم کردن: راست کردن، افراشتن، برافراشتن، کنایه از ساختن، برپا کردن مثلاً در آن شهر یک قمارخانه علم کرده بود، کنایه از آماده کردن، کنایه از تحریک کردن، برانگیختن به ویژه بر ضد کسی یا چیزی، کنایه از مطرح کردن، به وجود آوردن مثلاً برای مؤسسه یک نام جدید علم کرده اند، کنایه از پهن کردن، چیدن مثلاً بساطش را علم کرد
تصویری از علم
تصویر علم
فرهنگ فارسی عمید
علم
دانستن، یقین کردن، یقین، معرفت، دانش
علم ازلی: علم الهی، علم غیب
علم اسفل: حکمت طبیعی
علم اوسط: علم ریاضی
علم بیان: علمی که به وسیلۀ آن می توان فهمید کدام یک از طرق تعبیر واضح تر و برای ادای مقصود مناسب تر است، به عبارت دیگر علمی که شناخته می شود به آن ایراد معانی در انحای مختلف و آن شامل سه باب است، باب اول در تشبیه، باب دوم در مجاز و استعاره، باب سوم در کنایه
علم حروف: علمی که از خواص و تاثیر حروف به طور مفرد یا مرکب بحث می کند و موضوع آن حروف هجا است، علم سیمیا
علم الهی: علمی که دربارۀ ذات واجب الوجود بحث می کند
حکمت الهی: علمی که دربارۀ ذات واجب الوجود بحث می کند، علم الهی
علم غیب: علم بر امور پنهانی، غیب دانی، برای مثال حاجت موری به علم غیب بداند / در بن چاهی به زیر صخرۀ صمّا (سعدی۲ - ۳۰۳)
علم لاهوت: علمی که دربارۀ عقاید متعلق به خداوند و خداشناسی بحث می کند
علم لدنی: مقابل علم مکتسب، دانش ذاتی، علم من لدن، علمی که از طریق کشف و شهود حاصل شود، دانشی که بدون فراگیری از جانب خدا به کسی داده شود
علم لدن: مقابل علم مکتسب، دانش ذاتی، علم من لدن، علمی که از طریق کشف و شهود حاصل شود، دانشی که بدون فراگیری از جانب خدا به کسی داده شود، علم لدنی
تصویری از علم
تصویر علم
فرهنگ فارسی عمید
علم
آنچه بدان بر چیزی راه یابند، دانش و معرفت پرچم، نشانه و نامی که شخص به آن معروف باشد
فرهنگ لغت هوشیار
علم
((ع ِ لْ))
دانستن، یقین داشتن، دانش، آگاهی، جمع علوم
تصویری از علم
تصویر علم
فرهنگ فارسی معین
علم
((عَ لَ))
نشانه، نشان، پرچم، رایت، بزرگ و مهتر قوم، نامی، مشهور، نقش ونگار جامه، صلیب مانندی از فلز با تزئینات خاص که ماه محرم هنگام عزاداری پیشاپیش دسته حرکت می دهند
تصویری از علم
تصویر علم
فرهنگ فارسی معین
علم
Science
تصویری از علم
تصویر علم
دیکشنری فارسی به انگلیسی
علم
наука
دیکشنری فارسی به روسی
علم
Wissenschaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
علم
наука
دیکشنری فارسی به اوکراینی
علم
nauka
دیکشنری فارسی به لهستانی
علم
ciência
دیکشنری فارسی به پرتغالی
علم
ciencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
علم
science
دیکشنری فارسی به فرانسوی
علم
scienza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
علم
wetenschap
دیکشنری فارسی به هلندی
علم
विज्ञान
دیکشنری فارسی به هندی
علم
ilmu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
علم
علمٌ
دیکشنری فارسی به عربی
علم
과학
دیکشنری فارسی به کره ای
علم
מדע
دیکشنری فارسی به عبری
علم
科学
دیکشنری فارسی به چینی
علم
科学
دیکشنری فارسی به ژاپنی
علم
bilim
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
علم
sayansi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
علم
วิทยาศาสตร์
دیکشنری فارسی به تایلندی
علم
বিজ্ঞান
دیکشنری فارسی به بنگالی
علم
علم
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علمی
تصویر علمی
دانشوارانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از علما
تصویر علما
دانشمندان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از علما
تصویر علما
عالم ها، داننده ها، داناها، دانشمندها، جمع واژۀ عالم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علمی
تصویر علمی
دانشیک منسوب به علم دانشی: کار علمی
فرهنگ لغت هوشیار
دانشمندان، دانایان، لب کفته لب شکری: زن، جمع علیم، دانایان گروه ریسمان جمع علیم دانایان دانشمندان. توضیح معمولا آن را جمع عالم گیرند، جمع علیم دانایان دانشمندان. توضیح معمولا آن را جمع عالم گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علمی
تصویر علمی
Scholastic, Scientific
دیکشنری فارسی به انگلیسی
учебный , научный
دیکشنری فارسی به روسی