نام دختر زریاب آوازه خوان بود. او را عمری طولانی بود آنچنانکه در حیاتش هیچ یک از افراد خاندانش زنده نبودند. (از اعلام النساء عمر رضا کحاله از نفح الطیب مقری) وی یکی از دختران امام زین العابدین (ع) امام چهارم شیعیان بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 68 از کشف الغمه از شیخ مفید) وی یکی از دختران امام موسی کاظم (ع) امام هفتم شیعیان بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 81) نام دختر جودت پاشا مورخ قرن اخیر بود. وی از زنان نویسنده و داستانسرای قرن حاضر بود که در اسلامبول پرورش یافت و کتب بسیاری در موضوعهای اجتماعی و داستانی تألیف کرد که از آن جمله کتاب ’المراءه المسلمه’ است. رجوع به اعلام النساء شود
نام دختر زریاب آوازه خوان بود. او را عمری طولانی بود آنچنانکه در حیاتش هیچ یک از افراد خاندانش زنده نبودند. (از اعلام النساء عمر رضا کحاله از نفح الطیب مقری) وی یکی از دختران امام زین العابدین (ع) امام چهارم شیعیان بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 68 از کشف الغمه از شیخ مفید) وی یکی از دختران امام موسی کاظم (ع) امام هفتم شیعیان بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 81) نام دختر جودت پاشا مورخ قرن اخیر بود. وی از زنان نویسنده و داستانسرای قرن حاضر بود که در اسلامبول پرورش یافت و کتب بسیاری در موضوعهای اجتماعی و داستانی تألیف کرد که از آن جمله کتاب ’المراءه المسلمه’ است. رجوع به اعلام النساء شود
دهی است از دهستان مرگور، بخش سلوانا، شهرستان ارومیه. دارای 115 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین می شود. و محصول آن غلات و توتون است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان مرگور، بخش سلوانا، شهرستان ارومیه. دارای 115 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین می شود. و محصول آن غلات و توتون است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
بر او. بر وی، ضرر. نقصان. زیان. (ناظم الاطباء). به زیان. - بر علیه، در تداول فارسی معاصر، مقابل بر له، به جای به زیان و به سود است. و اینکه برخی آن را غلط شمارند (البته در تداول فارسی) بر اساسی نیست زیرا در فارسی به همین صورت متداول شده است. اما در نثر فصیح، علیه و بر علیه هیچیک رابه کار نمیبرند. و فصیح تر آن است که به جای علیه ’بر’ و به جای له ’به’ بکار برده شود. - له و علیه کسی گفتن، به سود کسی و به زیان دیگری سخن گفتن. به سود و به زیان کسی سخن گفتن. - مأسوف علیه، ترکیبی است که به جای ’مرحوم’ برای غیرمسلمانان به کار برند، به معنی تأسف خورده بر وی. - مدّعی ̍علیه، کسی که بر وی ادعا کنند در اصطلاح دادگستری (عدلیه). خوانده، در برابر مدّعی (خواهان)
بر او. بر وی، ضرر. نقصان. زیان. (ناظم الاطباء). به زیان. - بر علیه، در تداول فارسی معاصر، مقابل بر له، به جای به زیان و به سود است. و اینکه برخی آن را غلط شمارند (البته در تداول فارسی) بر اساسی نیست زیرا در فارسی به همین صورت متداول شده است. اما در نثر فصیح، علیه و بر علیه هیچیک رابه کار نمیبرند. و فصیح تر آن است که به جای علیه ’بر’ و به جای له ’به’ بکار برده شود. - له و علیه کسی گفتن، به سود کسی و به زیان دیگری سخن گفتن. به سود و به زیان کسی سخن گفتن. - مأسوف علیه، ترکیبی است که به جای ’مرحوم’ برای غیرمسلمانان به کار برند، به معنی تأسف خورده بر وی. - مُدَّعی ̍علیه، کسی که بر وی ادعا کنند در اصطلاح دادگستری (عدلیه). خوانده، در برابر مُدَّعی (خواهان)
شهری است به شریف یا جزیره. (منتهی الارب). چاهی است در شریف، و گویند شهری است در الجزیره. و نیز گفته اند که آن موضعی است در یمن، و همچنین ناحیه ای است در شام. (از معجم البلدان)
شهری است به شریف یا جزیره. (منتهی الارب). چاهی است در شُرَیف، و گویند شهری است در الجزیره. و نیز گفته اند که آن موضعی است در یمن، و همچنین ناحیه ای است در شام. (از معجم البلدان)
جامۀ طفل نوزاد، پیراهن بی آستین، یا جامه ای که دختران پوشند تا نیفۀ شلوار، که هر دو کرانۀ آن نادوخته باشد، یا جامۀ بهترین و نفیس ما علیه علقه، أی ثوب. (منتهی الارب). جامه ایست کوچک، و آن اولین جامه ایست که برای کودک اتخاذ میشود، و یا پیراهنی است بدون آستین، و یا جامه ای است که بریده میشود ولی دو طرف آن دوخته نمیشود و دختران آن را پوشند و آن تا نیفۀ شلوار میرسد. و یا جامۀ نفیس. (از اقرب الموارد) ، درختی است که بدان پوست پیرایند. (منتهی الارب). درختی که بدان دباغت کنند. (از اقرب الموارد)
جامۀ طفل نوزاد، پیراهن بی آستین، یا جامه ای که دختران پوشند تا نیفۀ شلوار، که هر دو کرانۀ آن نادوخته باشد، یا جامۀ بهترین و نفیس ما علیه علقه، أی ثوب. (منتهی الارب). جامه ایست کوچک، و آن اولین جامه ایست که برای کودک اتخاذ میشود، و یا پیراهنی است بدون آستین، و یا جامه ای است که بریده میشود ولی دو طرف آن دوخته نمیشود و دختران آن را پوشند و آن تا نیفۀ شلوار میرسد. و یا جامۀ نفیس. (از اقرب الموارد) ، درختی است که بدان پوست پیرایند. (منتهی الارب). درختی که بدان دباغت کنند. (از اقرب الموارد)
جمع واژۀ علی ّ. رجوع به علی ّ شود، شریف و رفیعالقدر و رئیس: هو من علیهالناس، أی من أجلتهم و أشرافهم. (ازمنتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و نیز رجوع به علی و علّی ّ و علیّه و علّیّه شود
جَمعِ واژۀ عَلی ّ. رجوع به عَلی ّ شود، شریف و رفیعالقدر و رئیس: هو من علیهالناس، أی من أجلتهم و أشرافهم. (ازمنتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و نیز رجوع به عُلْی و عُلّی ّ و عَلیّه و عُلّیَّه شود
چرامین خورش ستور، چراباژ گونه ای باژ در زمان تیموریان و صفویان آنچه که ستور آن را بخورد گیاه (سبز)، آنچه پادشاهان برای پذیرایی سفر او لوازم نگاه داشت ایشان و ملازمان و اتباع و دواب ایشان به مصرف رسانند، مالیاتی که برای تهیه خوراک عمال حکومت وصول می شد (تیموریان و صفویان)
چرامین خورش ستور، چراباژ گونه ای باژ در زمان تیموریان و صفویان آنچه که ستور آن را بخورد گیاه (سبز)، آنچه پادشاهان برای پذیرایی سفر او لوازم نگاه داشت ایشان و ملازمان و اتباع و دواب ایشان به مصرف رسانند، مالیاتی که برای تهیه خوراک عمال حکومت وصول می شد (تیموریان و صفویان)
آویزش، دلمه خون بسته، پست خود نما، جغله بچه که هنوز بزرگ نشده آویزش، قطعه ای خون، طور دوم از ادوار نطفه که مانند خون غلیظ شده منجمد گردد خون بسته. یا علقه مصغه. شخص پست و حقیری که می خواهد خود نمایی کند، بچه ای که هنوز رشد نکرده (در مقام توهین گویند)
آویزش، دلمه خون بسته، پست خود نما، جغله بچه که هنوز بزرگ نشده آویزش، قطعه ای خون، طور دوم از ادوار نطفه که مانند خون غلیظ شده منجمد گردد خون بسته. یا علقه مصغه. شخص پست و حقیری که می خواهد خود نمایی کند، بچه ای که هنوز رشد نکرده (در مقام توهین گویند)
آن چه که ستور آن را بخورد، گیاه، آن چه پادشاهان برای پذیرایی سفرا و لوازم نگاه داشت ایشان و ملازمان و اتباع و دواب ایشان به مصرف رسانند، مالیاتی که برای تهیه خوراک عمال حکومت وصول می شد (تیموریان و صفوی
آن چه که ستور آن را بخورد، گیاه، آن چه پادشاهان برای پذیرایی سفرا و لوازم نگاه داشت ایشان و ملازمان و اتباع و دواب ایشان به مصرف رسانند، مالیاتی که برای تهیه خوراک عمال حکومت وصول می شد (تیموریان و صفوی