- عقیله (دخترانه)
- زن با اصل و نسب، گرامی و نجیب زاده
معنی عقیله - جستجوی لغت در جدول جو
- عقیله
- ویژگی زن بزرگوار و گرامی، کریمه، مخدره، هر چیز گرامی، بزرگ و مهتر قوم
- عقیله
- زن پرده نشین زن گرامی بانوی ارجمند، شتر گرامی، گرامی برگزیده، بانوی شوهر دار
- عقیله ((عَ لَ))
- زانوبند شتر، پای بند، مانع و گره در کار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باور، دیدگاه
مونث ثقیل. یااجسام ثقیله. اجسامی وزین مانند خاک و سنگ
خرمای تباه، شکمدرد ستور
مونث صقیل: اجسام صقیله
دین، ایمان، مذهب، رای، آنچه انسان به آن اعتقاد دارد، باور، آنچه انسان در دل و ضمیر خود نگه می دارد
دعائی در کتب ادعیه آنرا بر سر مریض هنگام مرگ می خوانند
مونث عایل، زن و فرزند مرد، خانواده
آب مرد شوسر شوس (منی)، خوشی شوس دادن
ماهیچه
زهدان کوچک زهدان خرد، نازا
مونث علیل زن بیمار مریضه
گوسفندی که در هفته نخست مولود قربانی کنند جهت سلامتی کودک
موی بافته تابداده
پی زده، آواز گریه، آواز سرود خوان، آواز نپی خوان (قرآن خوان)، کویک سر بریده
عقیدت، آنچه بدان باور دارند، اعتقاد، رای، ایمان، باور
مونث عقلی خردیک مونث عقلی علوم عقلیه. همبستگی خردیک زبانرد فرزانی
موی نوزاد، گوسفندی که روز هفتم تولد نوزاد و هنگام تراشیدن موی سر او قربانی می کنند
بند، بندی که بر دست یا پا ببندند، از اشکال رمل
مرد زیرک و بسیار دانا، بزرگوار
ستور بند، نهال نهاله (قلمه)
یال زن و فرزند
باد گند (فتق) اداره قیله ادره
مروارید دریا