در پی کننده، و پس دیگری آینده. (منتهی الارب). پیرو و آنچه پس باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). دنبال. دنباله. (فرهنگ فارسی معین). معاقب، یعنی در پس آینده و به دنبال آینده. و گفتۀ فقها ’یفعل ذلک عقیب الصلاه’ بتقدیر محذوف است یعنی ’فی وقت عقیب وقت الصلاه’. (از اقرب الموارد) : بعد از آن عقیب آن نصیحت خالص از ریا و صادقانه. (ترجمه محاسن اصفهان ص 94). بیشتر علما گفتند مراد تکبیر عید است عقیب چهار نماز شام و خفتن و بامداد و نماز عید در عید فطر. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 1 ص 295)
در پی کننده، و پس دیگری آینده. (منتهی الارب). پیرو و آنچه پس باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). دنبال. دنباله. (فرهنگ فارسی معین). معاقب، یعنی در پس آینده و به دنبال آینده. و گفتۀ فقها ’یفعل ذلک عقیب الصلاه’ بتقدیر محذوف است یعنی ’فی وقت عقیب وقت الصلاه’. (از اقرب الموارد) : بعد از آن عقیب آن نصیحت خالص از ریا و صادقانه. (ترجمه محاسن اصفهان ص 94). بیشتر علما گفتند مراد تکبیر عید است عقیب چهار نماز شام و خفتن و بامداد و نماز عید در عید فطر. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 1 ص 295)
از صحابیان است. (از منتهی الارب). واژه صحابی به افرادی گفته می شود که در زمان حیات حضرت محمد (ص)، ایشان را ملاقات کرده و مسلمان شده اند. این افراد در ثبت سنت نبوی و گسترش اسلام نقش کلیدی داشته اند. وجود صحابه در جنگ ها، هجرت ها و فعالیت های اجتماعی صدر اسلام، بخش مهمی از تاریخ اسلامی را شکل داده است.
از صحابیان است. (از منتهی الارب). واژه صحابی به افرادی گفته می شود که در زمان حیات حضرت محمد (ص)، ایشان را ملاقات کرده و مسلمان شده اند. این افراد در ثبت سنت نبوی و گسترش اسلام نقش کلیدی داشته اند. وجود صحابه در جنگ ها، هجرت ها و فعالیت های اجتماعی صدر اسلام، بخش مهمی از تاریخ اسلامی را شکل داده است.
ابن هبیره اسدی. از شعرای جاهلیت عرب است و درک اسلام نیز کرد. او اشعار مشهوری خطاب به معاویه دارد که چنین آغاز میشود: معاوی اننا بشر، فاسجح فلسنا بالجبال و لاالحدید. عقیبه در حدود سال 50 هجری قمری در گذشت. (از الاعلام زرکلی به نقل از خزانهالبغدادی و سمط اللآلی)
ابن هُبیَره اسدی. از شعرای جاهلیت عرب است و درک اسلام نیز کرد. او اشعار مشهوری خطاب به معاویه دارد که چنین آغاز میشود: معاوی اننا بشر، فاسجح فلسنا بالجبال و لاالحدید. عقیبه در حدود سال 50 هجری قمری در گذشت. (از الاعلام زرکلی به نقل از خزانهالبغدادی و سمط اللآلی)
زرد شدن میوۀ عرفج. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، از پی درداشتن. (تاج المصادر بیهقی) (از زوزنی). از پس کسی درآمدن و در پس کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دنبال کردن. (از اقرب الموارد). چیزی را در پس چیزی کردن. (آنندراج). تردد و آمدو شد نمودن بکوشش در طلب چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). واپس نگریستن و متردد شدن در جستجوی چیزی. (آنندراج) ، در سال دو بار غزو کردن. (تاج المصادر بیهقی). دو بار در جنگ کفار رفتن در یک سال. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دوباره کردن کاری را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بازگشتن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). واگردیدن. (تاج المصادر بیهقی) ، بازگردانیدن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) ، وا گوشۀ دهان افکندن سخن. (تاج المصادر بیهقی) ، حکم کسی را فسخ کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). فسخ کردن حاکم حکم حاکم پیشین را با حکم دیگری. (از اقرب الموارد) ، بدل چیزی گرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، آشکار کردن عیب کسی و بیان کردن اغلاط وی. (از اقرب الموارد) ، نشستن بعد نماز جهت دعا و انتظار و درنگی و التفات کردن در آن و منه الحدیث: من عقب فی الصلوه فهو فی الصلوه و نماز بعد تراویح و قوله تعالی: ولی مدبراً و لم یعقب یا موسی، ای لم یعطف و لم ینتظر. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، استثناء: لیس فی صدقته تعقیب، ای استثناء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بعد تراویح نافله خواندن. (از اقرب الموارد). نماز بعد تراویح. (ناظم الاطباء)
زرد شدن میوۀ عرفج. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، از پی درداشتن. (تاج المصادر بیهقی) (از زوزنی). از پس کسی درآمدن و در پس کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دنبال کردن. (از اقرب الموارد). چیزی را در پس چیزی کردن. (آنندراج). تردد و آمدو شد نمودن بکوشش در طلب چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). واپس نگریستن و متردد شدن در جستجوی چیزی. (آنندراج) ، در سال دو بار غزو کردن. (تاج المصادر بیهقی). دو بار در جنگ کفار رفتن در یک سال. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دوباره کردن کاری را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بازگشتن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). واگردیدن. (تاج المصادر بیهقی) ، بازگردانیدن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) ، وا گوشۀ دهان افکندن سخن. (تاج المصادر بیهقی) ، حکم کسی را فسخ کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). فسخ کردن حاکم حکم حاکم پیشین را با حکم دیگری. (از اقرب الموارد) ، بدل چیزی گرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، آشکار کردن عیب کسی و بیان کردن اغلاط وی. (از اقرب الموارد) ، نشستن بعد نماز جهت دعا و انتظار و درنگی و التفات کردن در آن و منه الحدیث: من عقب فی الصلوه فهو فی الصلوه و نماز بعد تراویح و قوله تعالی: ولی مدبراً و لم یعقب یا موسی، ای لم یعطف و لم ینتظر. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، استثناء: لیس فی صدقته تعقیب، ای استثناء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بعد تراویح نافله خواندن. (از اقرب الموارد). نماز بعد تراویح. (ناظم الاطباء)