جدول جو
جدول جو

معنی عقلایی - جستجوی لغت در جدول جو

عقلایی
عاقلانه، خردمندانه
تصویری از عقلایی
تصویر عقلایی
فرهنگ فارسی عمید
عقلایی
عاقلانه، معقول، منطقی
متضاد: غیرعقلایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سقلابی
تصویر سقلابی
از مردم سقلاب، اسلاو، سقالبه، صقالبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عقلانی
تصویر عقلانی
مربوط به عقل، عاقلانه، خردمندانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عضلانی
تصویر عضلانی
مربوط به عضله، ویژگی کسی که دارای عضلات برجسته است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لالایی
تصویر لالایی
آوازی که مادر هنگام خواباندن طفل می خواند
فرهنگ فارسی عمید
(عُ قَ)
منسوب به عقلاء. عاقلانه. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به عقلا و عقلاء شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
منسوب به عقل. عقلی:
شخص انسان را ز حق یک نور عقلانی عطاست
روح ده دانست که اعضا برنتابد بیش از این.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از والایی
تصویر والایی
بلندی رفعت، بلند مرتبگی بزرگی، شرافت نجابت، عزت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناقلایی
تصویر ناقلایی
زرنگی باهوشی گربزی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به مولا (مولی)، قسمی از بهترین اقسام برنج که در گیلان بعمل آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقوایی
تصویر مقوایی
در تازی نیامده بسلایگی بسلایه ای منسوب به مقوا ساخته از مقوا: (جعبه های مقوایی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لولایی
تصویر لولایی
منسوب به لولا، لولاگر، لولافروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقلیات
تصویر عقلیات
جمع عقلیه، خرد یکان جمع عقلیه، علوم عقلیه
فرهنگ لغت هوشیار
ماهیچه ای منسوب به عضله قوه عضلانی، گوشتدار. یا احساسات عضلانی. هر گاه بر احساسات وضعی حس فشار افزوده شود (مانند موقعی که وزنه ای را بلند می کنیم) و کشش در کار باشد آنها را احساسات عضلانی می نامیم. یا بافت عضلانی. نسج عضلانی. یا سلول عضلانی. ماهیچه یی. (سلول) یا غلاف عضلانی. نیام ماهیچه یی. یا نسج عضلانی. بافتی که از سلول های ماهیچه یی درست شده و تشکیل عضلات بدن را می دهد بافت عضلانی بافت ماهیچه یی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به صقلاب اهل صقلاب صقلبی، جمع صقلبه. یا موی صقلابی. موی بور. با روی صقلابی. سفید و سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقلانی
تصویر عقلانی
عقلائی در فارسی: هو زندیک بخردانه منسوب به عقل: قوه عقلانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقلاوی
تصویر بقلاوی
یک نوع شیرینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقلابی
تصویر سقلابی
منسوب به سقلاب از قوم سقلاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقلائی
تصویر عقلائی
منسوب به عقلا عاقلانه: کار عقلائی همین بود که او کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لالایی
تصویر لالایی
غلامی، خدمتکاری، تربیت بزرگزادگان، نوعی پارچه کم ارزش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لالایی
تصویر لالایی
آوازی که مادران برای خواباندن کودک می خوانند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عضلانی
تصویر عضلانی
((عَ ضُ))
منسوب به عضله، ماهیچه دار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عقلانی
تصویر عقلانی
((عَ))
منسوب و مربوط به عقل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عقلانیت
تصویر عقلانیت
خردمندی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از والایی
تصویر والایی
تعالی
فرهنگ واژه فارسی سره
عقلایی، عقلی
متضاد: غیرمنطقی، حسی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از عقلانیت
تصویر عقلانیت
Intellectualness, Rationality, Judiciousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عضلانی
تصویر عضلانی
Muscular
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لولایی
تصویر لولایی
Wiggly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لولایی
تصویر لولایی
ondulado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عقلانیت
تصویر عقلانیت
интеллектуальность , рассудительность , рассудительность , рациональность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عضلانی
تصویر عضلانی
мускулистый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عقلانیت
تصویر عقلانیت
Intellektualität, Klugheit, Rationalität
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عضلانی
تصویر عضلانی
muskulös
دیکشنری فارسی به آلمانی