جدول جو
جدول جو

معنی عقربه - جستجوی لغت در جدول جو

عقربه
شاهنگ
تصویری از عقربه
تصویر عقربه
فرهنگ واژه فارسی سره
عقربه
هر یک از میله های روی صفحۀ ساعت که ثانیه، دقیقه و ساعت را نشان می دهد، عقربک
ماده عقرب
تصویری از عقربه
تصویر عقربه
فرهنگ فارسی عمید
عقربه
هر یک از میله های فلزی باریک گردان متصل به چرخها و دستگاههای ساعت که گردش آنها در روی صفحه ساعت نشان دهنده ثانیه و دقیقه و ساعت باشد
فرهنگ لغت هوشیار
عقربه
((عَ رَ بِ))
هریک از میله های باریک فلزی که روی صفحه ساعت نصب شده و با آن ها ساعت ها و دقیقه ها و ثانیه ها را شمارند
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عقربک
تصویر عقربک
عقربه
در پزشکی زخم و ورم دردناکی که در سر انگشت پیدا می شود، التهاب حاد و چرکی ناخن که گاه به اطراف سرایت می کند و باعث افتادن ناخن می شود، کژدمک، کژدمه
فرهنگ فارسی عمید
عرب خالص تازی ویژه 0 یا عرب عاربه 0 عرب اصل و خالص نژاد مقابل عرب مستعربه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقربک
تصویر عقربک
خوی درد ورخس آماسی که در بن ناخن پدید آید کژ دمک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقوبه
تصویر عقوبه
پاد افراس (سزای کار بد) باد افره کیفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاربه
تصویر عاربه
((رِ بِ))
عرب خالص، عرب اصلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عقرب
تصویر عقرب
کژدم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عقبه
تصویر عقبه
راه دشوار در بالای کوه، راه سخت کوهستانی، گردنه
فرهنگ فارسی عمید
تازی ناب، زن شوی دوست، پر آب، تباهیده تبست کم تبست (معده فاسد شده) منسوب به عرب از قوم عرب تازی، زبان قوم مزبور زبان تازی. منسوب به عرب از قوم عرب تازی، زبان قوم مزبور زبان تازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقرب
تصویر عقرب
کژدم، جانوری زهردار و انواع آن بسیار است
فرهنگ لغت هوشیار
پژ پژه گریو گریوه گدار گردنه نپت، ورزاک کار سخت پستا (نوبت)، رمشا تاوان (عوض)، دندان مز، ته کاسه که به هنگام پس دادن دیگ چون ارمغان فرستند، شب و روز راه دشوار در کوه گردنه، امری سخت و دشوار، جمع عقبات
فرهنگ لغت هوشیار
نازایی خوردنی خورش، زه بند مهره ای که زنان بر میان بندند تا آبستن نشوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قربه
تصویر قربه
نزدیکی، خویشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عربه
تصویر عربه
((عَ بِ یا بَ))
گردونه، کالسکه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عقرب
تصویر عقرب
((عَ قْ رَ))
کژدم، جمع عقارب، نام صورتی فلکی در نیم کره جنوبی آسمان و نام هشتمین برج از بروج دوازده گانه که خورشید در حرکت ظاهری خود، آبان ماه در این برج قرار می گیرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عقبه
تصویر عقبه
((عُ قْ بَ))
نوبت، باقی مانده هر چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عقبه
تصویر عقبه
((عَ قَ بِ))
گردنه، راه سخت کوهستانی، کنایه از کار سخت و دشوار، جمع عقبات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قربه
تصویر قربه
مشک آب یا شیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عقرب
تصویر عقرب
مفرد واژۀ عقارب، در علم زیست شناسی جانوری بندپا با چنگال های قوی و نیشی سمّی در انتهای دم، کژدم، در علم نجوم هشتمین صورت فلکی منطقه البروج که در نیمکرۀ جنوبی قرار دارد، هشتمین برج از برج های دوازده گانه، برابر با آبان، کژدم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عقربه مغناطیسی
تصویر عقربه مغناطیسی
پرک آهنربایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقربه ثانیه شمار
تصویر عقربه ثانیه شمار
پرک دمک شمار
فرهنگ لغت هوشیار