دهی از دهستان بهمنشیر بخش مرکزی شهرستان اهواز. سکنۀ آن 500 تن. آب آن از رود بهمنشیر و محصول آن خرما و سبزیجات است. ساکنان این ده از طایفۀ محیسن هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان بهمنشیر بخش مرکزی شهرستان اهواز. سکنۀ آن 500 تن. آب آن از رود بهمنشیر و محصول آن خرما و سبزیجات است. ساکنان این ده از طایفۀ محیسن هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
ارض مدبوله، زمینی که با سرگین و مانند آن کود داده شده و اصلاح شده است. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). نعت مفعولی است از دبل و دبول. رجوع به دبول شود
ارض مدبوله، زمینی که با سرگین و مانند آن کود داده شده و اصلاح شده است. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). نعت مفعولی است از دَبل و دبول. رجوع به دبول شود
آن قسمت از گوش که بطرف رأس واقع است، کارزار کردن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). تقاتل. (المصادر زوزنی). با یکدیگر کارزار کردن. (ترجمان علامۀ جرجانی). با هم کارزار کردن. (آنندراج)
آن قسمت از گوش که بطرف رأس واقع است، کارزار کردن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). تقاتل. (المصادر زوزنی). با یکدیگر کارزار کردن. (ترجمان علامۀ جرجانی). با هم کارزار کردن. (آنندراج)
باقی ماندۀ بیماری و بقیۀ دشمنی و پس ماندۀعشق، تبخاله که بعد از تب برآید، سختی. عقبوله. ج، عقابیل. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به عقبوله و عقابیل شود
باقی ماندۀ بیماری و بقیۀ دشمنی و پس ماندۀعشق، تبخاله که بعد از تب برآید، سختی. عُقبوله. ج، عَقابیل. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به عقبوله و عقابیل شود
مقاوله و مقاولت در فارسی گفت و شنود، پیوند نامه گفت و شنید کردن با کسی، قول و قرار گذاشتن، گفت و شنید، قرار داد قول نامه: (ختم مقاوله چاه آرتزین (بزمان ناصر الدین شاه)،) (الماثر و الاثار. 114)
مقاوله و مقاولت در فارسی گفت و شنود، پیوند نامه گفت و شنید کردن با کسی، قول و قرار گذاشتن، گفت و شنید، قرار داد قول نامه: (ختم مقاوله چاه آرتزین (بزمان ناصر الدین شاه)،) (الماثر و الاثار. 114)