خزیمه بن خازم نمشلی. وی در بغداد نزد خلفاقرب و منزلتی داشت و درب خزیمه به وی منسوب است. شاید اصل او از خراسان باشد و تا هنگام مرگ در بغداد بسر برده است. وی از محمد بن عبدالرحمان بن ابی ذئب روایت کند و یعقوب بن یوسف اصم از او روایت دارد. او در شعبان سال 203 هجری قمری وفات یافت. (الانساب سمعانی)
خزیمه بن خازم نمشلی. وی در بغداد نزد خلفاقرب و منزلتی داشت و درب خزیمه به وی منسوب است. شاید اصل او از خراسان باشد و تا هنگام مرگ در بغداد بسر برده است. وی از محمد بن عبدالرحمان بن ابی ذئب روایت کند و یعقوب بن یوسف اصم از او روایت دارد. او در شعبان سال 203 هجری قمری وفات یافت. (الانساب سمعانی)
عقاید. جمع واژۀ عقیده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به عقیده شود، چیزی را حق دانسته در دل خود محکم گرفتن. (غیاث اللغات) (آنندراج). عقیده ها و چیزهایی که شخص یقین بر آنها کندو آنها را در دل خود گیرد. (ناظم الاطباء). آنچه نفس اعتقاد در آن قصد شود بدون عمل. (از تعریفات جرجانی) : عقاید ایشان بر آن مستقیم و مستدیم گشته. (ترجمه تاریخ یمینی ص 414). رجوع به عقیده شود
عَقاید. جَمعِ واژۀ عَقیده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به عقیده شود، چیزی را حق دانسته در دل خود محکم گرفتن. (غیاث اللغات) (آنندراج). عقیده ها و چیزهایی که شخص یقین بر آنها کندو آنها را در دل خود گیرد. (ناظم الاطباء). آنچه نفس اعتقاد در آن قصد شود بدون عمل. (از تعریفات جرجانی) : عقاید ایشان بر آن مستقیم و مستدیم گشته. (ترجمه تاریخ یمینی ص 414). رجوع به عقیده شود