تر بودن بن موها از خوی و عرق. (ناظم الاطباء). خوی کردن بن موی بقدر که روان نگردد. (از اقرب الموارد) ، پر شدن بدن از وسومت. (ناظم الاطباء). نیک بهم رسانیدن اندام پیه را چنانکه عروق لحم در مداخل شحم، بین مضابع کفته گردد، لاغر و کم گوشت شدن اندام ناقه. (از اقرب الموارد) ، منبسط شدن. (ناظم الاطباء). گشاده و فراخ شدن چیزی. (از اقرب الموارد)
تر بودن بن موها از خوی و عرق. (ناظم الاطباء). خوی کردن بن موی بقدر که روان نگردد. (از اقرب الموارد) ، پر شدن بدن از وسومت. (ناظم الاطباء). نیک بهم رسانیدن اندام پیه را چنانکه عروق لحم در مداخل شحم، بین مضابع کفته گردد، لاغر و کم گوشت شدن اندام ناقه. (از اقرب الموارد) ، منبسط شدن. (ناظم الاطباء). گشاده و فراخ شدن چیزی. (از اقرب الموارد)
رودۀ مردم و اسب و سباع که طعام از معده بدان نقل کند، و آن مصارین است برای سم داران و سپل داران. (از منتهی الارب). رودگان فراخ. (زمخشری). هزارخانه و رودگانی. (دهار). رودگان و معی، و گویند آن گوشتی است در نزدیکی روده در طبقۀ داخلی رودۀ راست. (از بحر الجواهر). آنچه طعام بدان منتقل می شود پس از معده، و آن برای انسان و تمام سباع به منزلۀ روده ها است برای سم داران و سپل داران که به کرش می پیوندند. (از اقرب الموارد). آن روده که طعام از معده در آن داخل می گردد. (ناظم الاطباء). ج، أعفاج. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
رودۀ مردم و اسب و سباع که طعام از معده بدان نقل کند، و آن مصارین است برای سم داران و سپل داران. (از منتهی الارب). رودگان فراخ. (زمخشری). هزارخانه و رودگانی. (دهار). رودگان و معی، و گویند آن گوشتی است در نزدیکی روده در طبقۀ داخلی رودۀ راست. (از بحر الجواهر). آنچه طعام بدان منتقل می شود پس از معده، و آن برای انسان و تمام سباع به منزلۀ روده ها است برای سم داران و سپل داران که به کرش می پیوندند. (از اقرب الموارد). آن روده که طعام از معده در آن داخل می گردد. (ناظم الاطباء). ج، أعفاج. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
زدن با چوب رختشویی (معفجه)، کونگایی دوازدهه (روده اثنی عشر) خراب تباه: یارب چه شاهی عزیزاست این خاک که چندین عروسان را می آرایند مادر و پدر به نزد وی می فرستند تا در وی عفج می شوند و می پوسند. توضیح ضبط کلمه به درستی معلوم نیست. روده ای که طعام از معده در آن داخل گردد جمع اعفاج
زدن با چوب رختشویی (معفجه)، کونگایی دوازدهه (روده اثنی عشر) خراب تباه: یارب چه شاهی عزیزاست این خاک که چندین عروسان را می آرایند مادر و پدر به نزد وی می فرستند تا در وی عفج می شوند و می پوسند. توضیح ضبط کلمه به درستی معلوم نیست. روده ای که طعام از معده در آن داخل گردد جمع اعفاج