- عظو (خَ لَ)
زشت کردن، هلاک نمودن به زهر خورانیدن. (از منتهی الارب). بدی کردن به کسی و سؤقصد کردن به او و سم خورانیدن وی را. (از اقرب الموارد) : لقاه اﷲ ماعظاه، خداوند او را روبرو کند با آنچه بدی رساند او را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، باز گردانیدن از نیکی. (از منتهی الارب). منصرف کردن کسی را از خیر و نیکی. (از اقرب الموارد) ، غیبت کردن یا به زبان گرفتن کسی را و بد گفتن. (از منتهی الارب). غیبت کردن یا به زبان گرفتن. (اقرب الموارد) : لقی فلان ماعظاه و ما عجاه، با سختی وشدت روبرو شد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
